چیستی تقدس در نقاشی
تلقی ما از « واقعیت » آن چیزی است كه در اطرفمان می گذرد بی آنكه ما بعنوان نیروئی كارساز در شكل دادن آن مشاركت كنیم مثلا گردش زمین به دور خورشید از دیدگاه ما واقعیتی مسلم و بدیعی است چرا كه بوسیله اراده طبیعت صورت می گیرد « نیروی استقلال آدمی در مواجهه با « واقعیت » اغلب مقهور روابط زنجیره ای علت و معلولی می شود و در نهایت راهی جز قبول آن به |
دسته بندی | قالب و گرافیت |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 112 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 190 |
«آدمی موجود غریبی است كه هر اینه در وجود خود مداقه كندبیشتر به این نكته پی می برد كه « نشانی از خداوند را بر دوش می كشد » در طول تاریخ از ظهور بشرتاكنون همواره میلی برای كاوش رازهای جهان با انسان همراه بوده است و در این راه آنچه به آدمی نیرو می داده تاسیر تكامل عقلانی خویش را بپیماید اعتماد قلبی او به امكان وجود جهانی آرمانی و مطلوب و لو در ذهنش بوده است .
تمامی سعی بشر برای ارتقاء وضعیت نابسامان خود در مقابل اضمحلال (آنتروپی)[1]طبیعی موقعیتش در جهان توسل به قدرت پیچیده و عظیمی است كه در هر لحظه به دنبال رهیافت تازه ای برای كسب ایده آل ترین شرایط جهت تثبیت « هستی » او در جهان بوده است . این هستی شامل همه نیازهای بیولوژیكی و غیر آن نظیر وسوسه « كشف جهان دیگر » یا « پرسشهایی درباره ماهیت روح» نیز می شود .
این نیاز كه جزء ذات آدمی است در فلسفه خلقت آدم بینهایت عمیق و دقیق تشریح شده و این آدمی كه همه چیز داشته ، اشباع شده هیچ نیازی ودردی را احساس نمی كرد و همه لذتها و همه نعمتها در دسترسش بوده ، گفتند از آن میوه نخور اما به فریب شیطان تحریف شد و رفت و آن میوه را خورد و اولین انعكاسی كه در او پیدا شده كاملا معلوم است كه ان درخت چیست و بیخود مفسرین اسرائیلی و اسلامی می كوشند كه نوع آن را تعیین كنند كه انگور بوده یا گندم بوده یا چیزی دیگر . این معلوم است كه در قرآن می گوید بعد از آن كه میوه را خورد خدا به سراغشان آمد دید نیستند صدایشان زد دید نمی ایند ، گفتند ما از عریانی خود شرم داریم . خدا فهمید از ان درخت خورده اند یعنی قبلا عریانی خودشان را زشتی خودشان را ، وقاحت خودشان را ، وضع خودشان را كه چگونه هستند ، حس نمی كردند . وبرای همین خوشبخت بودند و برای همین توی بهشت بودند . این میوه ، راست و صریح در تواره میوه بینایی و میوه اگاهی اعلام شده است و به همین صراحت هم در قرآن است و كاملا از متن هم پیدا است كه این میوه ممنوع تا از حلقوم این آدم فرورفت بهشت در چشمش و در احساسش جهان خاكی پراز رنج ، صغیر و كم و كمتر از انسان و كمتر از نیاز انسان شد . این معنی سقوط و هبوط است ، بهشت عدن در روی زمین بوده است و همین زمین است و می بینیم الان و همیشه می بینیم كه انسانها به میزانی كه از آن میوه (آگاهی ) بیشتر خورده اند خود را در زمین در تنگنای بیشتر و با احساس كمبود بیشتر و به رنج بیشتر زیستن را و زندگی را حس می كنند و به میزانی كه كمتر خورده اند آرامش را بیشتر دارند و از لذتها بیشتر لذت می برند واشباع می شوند و نیازهایشان زود با قرعه كشی بانك عمران رفع
می شود . آن نیاز بوده است كه اگر « همه » بودن وهمه « وجود » در اختیار گرسنگی و عطش این روح قرار بگیرد باز احساس گرسنگی می كند یكی از اقوام ما مریض شده بود می گفت كه من نشست كردم . گفتم چرا ؟ شش ماه استخدام شده بود و حقوقش ماهی 178 تومان یكجا آمده بود و همسایه ها اقوام ، او را چشم كرده بودند وكسی كه این احساس را دارد چقدر دنیا را پر می بیند و تا چه حد همه نیازهایش بر آورد ه است واین است كه می گویند در بهشت با یك صلوات هر چه را بخواهد در دست او قرار می گیرد . و از این سادهتر می شود . و حرف ازاین راست تر هست . حالا این ادمی كه این میوه را خورد و این میوه یكبار خورده نشد و انسان همواره در حال خوردن آن میوه می باشد .چرا ممنوع ؟ زیرا از آن راحتی و اشباع و آسودگی و رفاه و خوشی آدم می افتد و بعد در دنیا كمبود احساس می كند . و دیوارهای هستی را برروی روحش تنگ حس می كند ورنج می برد . و جهان و این ماده به مقداری ندارد كه اورا برای همیشه راضی نگهدارد . همیشه در حال رفتن در حال جستجو و تلاش و در حال و كار و انتظار است ، سیر نمی شود و هر كس از آن میوه می خورد[2] و به خود آگاهی بیشتر می رسد نیاز بیشتر احساس می كند و عصیان یعنی این . چه كسی عصیان می كند ؟ خود آگاه عصیان می كند . عصیان در مقابل اراده خداوند . اراده خداوند چیه ؟ اراده خداوند قوانینی است كه در تاریخ وجود دارد . اراده خداوند قوانینی است كه در طبیعت وجود دارد . اراده خداوند قوانینی است كه در قبیله و جامعه و اجتماع انسانی وجود دارد . قوانینی است كه در فیزیولوژی و اندان من بعنوان یك بشر بعنوان یك موجود زنده در این جهان وجود دارد . پس اراده خداوند كه به ما می گوید كه از آن میوه نخور ، یعنی این چهار محیط و چهار جبر و چهار زنجیری كه می گوید در جو بماند . به بینائی و خود آگاهی
می رسد كه از جبر طبیعت و از جبر تاریخ و از جبر جامعه و جبر خویشتن رها شدم و همانست كه هگل می گوید . اراده مطلق ، آزاد از بند نخستین بی نهایت ابتدا و همین حرف هگل است كه عرفان ما بوده و همان حرف هگل است كه مذهب ما می گوید كه ما به سوی خدا باز می گردیم . و همین حرف است كه می گوید در مذهب ما انسان را به صورت خویش آفریدیم و می گوید من او را جانشین خویش در روی زمین ساختم یعنی این انسان ، در كوشش خودش در رها شدن از بند طبیعت و قوانینی كه طبیعت برای ساختمان او و در ساختمان او دخالت می دهد و در آن حال انسان دیگر یك حیوان ویك گیاه است و همچنین از زندان تاریخ نجات می دهد ،آنطوری كه هیستوریسم می گوید یعنی هر كسی ساخته و پرداخته تاریخ خودش می باشد .
1 - نابود شدن ، تباه شدن ، از منبع هنر در انتظار موعود، شریعتی علی.
1 - از همان منبع -ص 18