توسعه حیات طیبه در ایران 1400
بالعدل قامت السموات و الارض»،قوام آسمانها و زمین به عدل استچنانچه تعادل را از زندگی حذف كنیم، وجودی برای هستی باقی نخواهد ماند كه عدل پایه و بنیانی است كه قوام و استواری جهان به اوست« العدل اساس به قوام العالم»تعالی و ارتقاء جان آدمی به حیات طیبه الهی با ایجاد تعادل فردی در بستر تعامل جمعی است تعادلی در مبدا، در مسیر و در مقصد |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 249 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 180 |
توسعه ای كه در عدل است در هیچ طرح و برنامه دیگری نمی توان یافت. از آن جایی كه توسعه در اسلام تنها به معنای افزایش فیزیكی نیست و جنبه های معنوی و ارزشی نیز اهمیت دارد ، جهت گیری سیاستهای توسعه در اسلام به سمت اهداف خاصی است كه در راستا و تامین كننده هدف اصلی خلقت انسان است.انسان به خاطر همین سعه و جامعیت وجودیش، بر همه عوالم، حتی بر فرشتگان نیز برتری دارد و تنها اوست كه می تواند حامل عشق و طلب باشد.یك عارف با سعه وجودی خود با همه جهان و همه انسانها یگانه است.
قرآن كریم میفرماید: انسانی كه در اثر حیات پاكیزه ،جانش به سمت الله حركت كرد ، جاودانه خواهد بود و از ابدیت خاص برخوردار است چون عندالله می شود . این حیات طیبه باعث صعود و تكامل انسان می شود.برای تداوم حیات حقیقی و افزونی تاله آدمی، لازم است كه انسان اولاً چیزی را روی اصول علمی ببیند و ثانیاً قواعد عملی آن را بپذیرد. ظهور بركات و عنایات، مرهون رشد علمی و عملی جامعه است و امت اسلامی در پرتو ایمان و عمل صالح به این فیوضات الهی بار می یابد.حیات واقعی كه در یك فرد به جریان می افتد، با حیات دیگران نیز مشترك است. اساسی ترین مختص حیات، تعدیل و تصعید خودمحوری به سود انسان محوری است، كه رو به كمال دارد.
با صدور فرمان مقام معظم رهبری ، حضرت آیه الله خامنهای مبنی بر تدوین و تنظیم برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران در چارچوب چشم انداز بلند مدت كشور (دو دهه آینده) و با عنایت به الزامات حاكم بر تحقق چشم انداز بلند مدت كشور و ویژگیهای كنونی رشد و توسعه كشور، در این پایان نامه سعی بر این است تا با طرح و تشریح كاربردی تعادل و توسعه انسانی بعنوان راهبردی به حیات طیبه الهی در كشور ایران طی دو دهه آینده از منظر عرفانی تبیین گردد.
مقدمه :
سپیده مشیت دمیده، آفتاب خلقت سرزده، معمار هستی دست اندر كار آفرینشی شگفت است و ... انسان از رحم غیب پای به دامان شهود مینهد.در جشن تولد این مولود مبارك، خدای تعالی خود صحنه آرا و میزبان است. كروبیان عالم بالا و ساكنان حرم سرّ و عفاف ملكوت را به مصلای قداست انسان فرامیخواند و فرمان میدهد تا بر او سجده برند. «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین فسجدوا الا ابلیس...».
شرح این حادثه بدیع كه میتوان آن را زیباترین رویداد و پرشكوهترین جلوه اراده ازلی در جهان خلقت نامید جانهای لطیف و ارواح طیبه را كه اعجازهای بزرگ ایمان و اندیشهاند به اهتزاز آورده و معناهای ژرف در اندام الفاظ به سینه تاریخ سپردهاند. علی (ع) آن وجدان ملتهب حكمت الهی چنین به ترنم آمده:
اتزعم انك جرم صغیر و فیك انطوی العالم الاكبر
و انت الكتاب المبین الذی باحرفه یظهر المضمر
و عارف رومی روح كلام علی (ع) را در قالب شعر پارسی بدین سان میدمد:
گر به ظاهر آن پری پنهان بود آدمی پنهانتر از پریان بود
نزد عاقل آن پری گر مضمر است آدمی صدبار خود پنهانتر است
راستی كه آدمی زاده طرفه معجونی است و این راز وجود و پری پنهان باید سیمرغ آسا بال و پر آراید تااز محیط جاذبه ملك و طبیعت بیرون رفته و بر قله فاف «دنی فتدلی» نشیند و در هاله مغناطیس خود چنان مجذوب شود كه بیش از دو هلال با مبدأ اعلی فاصله نداشته باشد و به افتخار «ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی» نائل آید.
انسان را حیوان ناطق یعنی جانور گویا میشناسیم، لكن با این فرق كه او را دارای قوه و منّه و لیاقت و قابلیتی مییابیم كه هر گاه آن دارایی را به فعلیت برساند، انسان حقیقی و واقعی خواهد بود. یعنی انسان واقعی و حقیقی در عرف عرفان آن كسی است كه به فعلیت رسیده است و متصف به صفات ربوبی ومحاسن اخلاق و محامد آداب است وگرنه همان حیوان ناطق یعنی جانور گویا است.
آدم حقیقت انسانیت است كه جامع و مظهر ذات و جمع اسماء و صفات الهی است كه عالم خلق و آفرینش ظهور آنها محسوب میشود. و به این اعتبار آینه حق و خلق است و چون غرض از ایجاد، معرفت حق بوده و هیچ یك از مراتب وجود، استعداد آن را ندارند كه حق را به نحو كمال و تمام بشناسند مگر انسان،بدین دلیل حقیقت انسانی، غایت ایجاد نیز هست و آفرینش محفوظ به بقا و دوام اوست. و هرگاه كه این نوع از میان برخیزد – دوره عالم نیز به سر میرسد و دور آخرت آغاز میشود كه رجوع آفرینش است به اسم اول كه مصدر وجود است. حقیقت انسانی كه كون جامع و آینه جمال و مظهر صفات قهر و لطف الهی است و به اعتبار خلافت و جانشینی خدا به ناچار باید دارای تمام اوصاف مستخلف باشد.
چون عقل اول را آفرید، سی صد و شصت نوع از انواع كمال در او ظاهر گشت و حق تعالی بر حسب استعداد و قوه عقل اول، چهل وشش هزار هزار نوع و ششصد هزار نوع و پانصد و شش هزار نوع از انواع كمال و فیض وجودی بر او افاضه كرد و به مقتضای این فیضی بخشیها عوالم متعددی خلق شد و انتشار فیض از عقل اول به اختیار صادر نگشت بلكه از راه فیضان سرزد.
در درون ما نیروهایی است كه اگر به كار گرفته شوند و رودهایی است كه اگر رهبری شوند و غنچههایی است كه اگر شكفته شوند، ما را به وسعتها و رشدها و حركتهایی میرسانند و سیراب و شاداب مینمایند. در حالیكه غفلت از این نیروها و رها كردن آنها ما را به ركود و ایستایی میكشانند و همین است كه رسول باید ما را یادآوری كند و آگاه سازد.و این ما هستیم كه باید به این سرمایهها و اندازه آنها پی ببریم و آنها را به جریان بیندازیم و زیانش را جبران كنیم كه گفتهاند: رحم اله من عرف قدر نفسه * انسان سرمایههای زیادتری دارد. انسان فرزند تمام هستی است و تا بی نهایت راه در پیش دارد. لذا باید طوری تربیت شود كه در تمام این عوالم و در تمام این مسیر بتواند چه بكند و چگونه بماند و چگونه برود. باید مرزها را برداریم و دیوارها را بشكنیم و با این دید وسیع به هستی و به انسان نگاه كنیم و انسان را به عظمتی بشناسیم كه این هستی را زیر پا دارد.
روشن است كه جزء اصلی در تشكیل اجتماع صالح انسانی خود انسان است. انسان محور اصلی برنامه ریزیها، قوانین، علوم و دیگر مسائل جامعه بشری است. اصلاحات و تحولات وانقلابها نخست باید از درون انسان آغاز گردد. و در حوزه وجودی او صورت گیرد و سپس به برون جامعه سرایت كند. اقتصاد، سیاست، جنگ، صلح، اخلاق، ضد اخلاق، ارزشها، ضد ارزشها، خوشبختی، بدبختی، ایثار، خودخواهی، مهرورزی، نظم، بی نظمی و ... همه و همه به انسان باز میگردد. بهترین برنامهها و آموزشها باید به دست انسانهای شایسته اجرا شود وگرنه سودی نمیبخشد و تحولی نمیآفریند. بهترین قوانین، بهترین مجریان را میطلبد، از این رو ساختن انسان و پرورش و رشد انسانیت انسان و تربیت اصولی افراد انسانی، مقدمه اصلی تشكیل هر نظام صالح و انسانی است و همین همواره هدف نخستین مصلحان واقع گرا و انسان شناس است.
باری! چون تا كنون چنین دوران پایدار و جهان گستر پدید نیامده است و در اكثریت قاطع اعصار و قرون ظلم و بیداد، نامردمی، نادانی، محرومیت و... حاكم بوده است و نیروهای انسانی هرز رفته است وانسانها به تكامل نرسیدهاند و در مجموع عصر مرگ انسان و میرش انسانیتها بوده است، نه عصر حیات و شكوفایی انسانیتها، پس حیات راستین هنوز تحقق نیافته است و انسان همواره در انتظار فرارسیدن حیات طیبه است و شكوفایی كامل معنویتها وانسانیتها.
استیصال و درماندگی علمی و عملی انسان كنونی از تسلط بر سرنوشتش در قرن معاصر، عصر جهانی شدن و انفجار اطلاعات یكی از ثمرات شومی كه برای انسان به ارمغان آورده به انفعال كشیدن اوست.انسان عصر حاضر كه ثمره سالیان سال پیشرفت تجربه و تكنولوژی است، امروز خود در حلقه مؤسسان به دام افتاده و خود به خدمت تكنولوژی درآمده و با مكیدن خون از شاهرگ حیات طیبه خویش دائما سرمایه وجود خود را با هدف تولید و مصرف بیشتر به سمت رضایت از حیات مدرن سوق میدهد و این همان نقطه جاودانه خواهی رو به پایین است. بحران هویت تعبیری است كه شاهد مثالش انسان امروزی است، انسان گریزان از خود، از حقیقت خود،او هیچ گاه آغازكننده نیست، همیشه عكس العمل است. نمیداند چه باید بكند؟ و حتی نمیداند چه میتواند بكند؟«شرایط سوزشده نه شرایط ساز»!!!
تنبّه، توجه و بازگشت به حقیقت و اصل خویش، درك خسرانی كه در آن واقع است و تهوّع علمی و عملی از زندگی موجود مقدمه بروز نیاز، درك نیاز و حركت او به سمت و سوی حیات مطلوب است. حیاتی كه انسان با تمام ابعادش مورد نظر است (حیات دینی) و این مهم او را در وضع زندگی عینی او و آنچه كه باید انجام دهد (وضعیت مقدور) كه توأم با مهار، تسلّط و فراغت می باشد قرار میدهد. الگوی امور جاری، موظف و ویژه پیشنهادی است در این جهت. امید است كه قبول حضرت حق افتد .
تفكر سنگ اول رشد انسان و زیربنای تربیت او و سرنخ این كلاف سردرگم است. ادامه تفكر شناخت است و ادامه شناخت، محبت است و ادامه محبت، حركت و عمل و آزادی و رشد و تكامل و آدم شدن و انسان شدن. شناخت نهایی به مقایسه و سنجش و به نظارت عالی عقل نیازمند است.حركت و رشد مسائلی را مطرح میكنند:
1- جهت و حركت: الله (انا الیه راجعون)
2- صراط مستقیم: نزدیكترین راه تا رشد استعدادها «توحید، عبودیت، اتباع».
3- مركبهایی برای رسیدن: فكر، عقل، عشق و ایمان، فشار و بلا، عجز، اعتصام.
4- راهبر: (رسالت و امامت)
5- منزلها: رحم، دنیا، بهشت، كه بهشت منزل است نه مقصد.
6- روش حركت: شرایع و احكام، نظامها و قانونها.
با تفكر دراستعدادهای انسان به این همه میرسیم و ارتباط و هماهنگی آنها را حس مینماییم.با این تفكر، عظمت استعدادهای او را مییابیم و به كار عظیم او میرسیم كه رفاه نیست و خوشی نیست، بلكه رشد و خوبی است. مییابیم كه انسان چقدر ادامه دارد و در نتیجه هستی تا كجا گسترده میشود.با این شناخت انسان میخواهد تمام استعدادهای خود را بارور كند و تمام سرمایهها را زیاد كند. انسان میخواهد خودش را زیاد كند نه ثروت و قدرت و علمش و در این سطح است كه میتواند امیر باشد و میتواند از اسارتها آزاد گردد.
چنین استدلال میگردد كه علوم مختلف، قدرت تقویت و توسعه ظرفیت روانی را دارند و هر ظرفی در اثر مظروف خود، دچار محدودیت میگردد، جز روان انسان كه در اثر اضافه شدن علم، توسعه بیشتری پیدا مینماید. «كلّ وعاء یضیق بما جعل فیه الّا وعاء العلم فانّه یتسع به» بر اساس نتایج حاصل از توسعه ظرفیت روانی، این حالت همواره مورد تقاضای پیامبران،از خداوند بوده و از او خواستهاند كه به آنها شرح صدر بدهد و درنتیجه كارهایشان را آسان سازد. «قال رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری» حداكثر شرح صدر و توسعه ظرفیت روانی حالتی است كه مخصوص پیامبران الهی و برگزیدگان خدا است. به عنوان مثال خداوند با اعطای آن بر پیامبر اسلام (ص) منّت گزارده و آن را برتر از هر نعمت میداند. «الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك الذّی انقض ظهرك و رفعنالك ذكرك» و در اثر اعطای این حالت، پیامبر (ص) قدرت مقابله با مشكلات عظیم را پیدا نموده است.
نتیجه شرح صدر به خود فرد برمیگردد و آسان شدن كارها، احساس سبكبالی و جلب احترام عمومی، در حقیقت همگی نتیجه شرح صدر و توسعه ظرفیت روانی میباشند. علامت شرح صدر دستیابی به حلم است كه در قرآن به عنوان صفات پیامبران خدا معرفی شده است و حتی خداوند خود را به این صفت خوانده است.
ادیان الهی تلاش بسیاری را در جهت ایجاد ارتباط زنده و مستمر بین انسان و خالق او از طریق عبادت و ذكر نمودهاند. ارتباط پویای بین انسان و خدا، وی را در غلبه بر مشكلات یاری نموده و از تنهایی رهایی میبخشد. انسانی كه این چنین با خدا در ارتباط است و با گسترش بصیرت و معرفت خویش دامنه ارتباط خود را نیز توسعه میدهد به سوی نفس مطمئنه در حركت است و میتواند در مقابل مصائب زندگی آرامش خود را حفظ كرده و با تكیه بر خدا، سراسر وجود خویش را صفا بخشد.حدیثی از پیامبر اكرم (ص) خطاب به امام علی (ع) نقل است كه حضرت فرمود: مؤمن، مؤمن نمیشود مگر این كه صدوسه صفت در او جمع شود. یكی از این صفات سعه صدر است. «اوسع الناس صدرا» یعنی سینهاش از همه گشادهتر است. قرآن در مورد سعه صدر میفرماید: «فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیّقا حرجا».
یكی از اصول بهداشت روانی و روان درمانی كه میتوان از متون اسلامی كشف كرد، اصل لزوم توجه به ظرفیت روانی و عوامل تقویت كننده و محدودكننده آن است. در آموزشهای اسلامی، ظرفیت روانی به ظرفهای عادی تشبیه شده است و چنین آموزش داده میشود، كه بهترین ظرفیت آن است كه گنجایش بیشتری داشته باشد. «ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها» و در تعبیر دیگری افراد بشر بر حسب ظرفیت روانی و میزان بازدهی به معادن طلا و نقره تعبیر شدهاند «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه» و اصولا میزان تعقل را بر حسب گنجایش ظرفیت روانی میدانند.