اصول نقاشی ایرانی
اصول نقاشی ایرانی 1 ـ برای نگارگر سنتی ، ذهنیت ، اندیشگونگی و تفكر و درونگری همیشه شكل غالب را در هنر داشته است 2 ـ با پیروی كامل از مفهوم منفصل و گسسته از فضا نگارگر ایرانی توانست سطح دو بعدی مینیاتور را مبدل به تصویری از مراتب وجود سازد و موفق شد ببینده را از افق عادی و وجود مادی و وجدان روزانه خود به مرتبه ای عالی تر از وجود و آگاهی ارتقاء |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
3 ـ از دیگر ویژگیهای قابل ملاحظه در نگارگری سنتی ایران پرداختن و به تصویر در آوردن عالم خیال و فضای مثالی است، اصولاً نگارگر ایرانی ، از گذشته بسیار دور ، توجهی به بدیهیات نداشته است. او همواره طبیعت را به صورتی كه در عالم خیال تصور می كند به تصویر در می آورد ، نه آن گونه كه می بینید . و این به لحاظ عدم توانایی او نبوده ، بلكه به این جهت است كه او مایل بوده است نه جهان ملموس بلكه دنیایی مثالی كه فارغ از مسایل عادی زندگی است به تصویر كشد .
تیتوس بوركهارك در این زمینه می گوید «كلاً مینیاتور ایرانی …. در پی آن نیست كه جهان مادی را آن گونه كه به حواس می آید با همة ناهماهنگی ها و زشتی ها و تصادفات نا مطبوع آن مجسم كند.»
بعنوان مثال اسب در نگارگری ، یكی از افراد نوع خویش نیست ، بلكه اسب ممتاز عالم مثل است .
- كوشش او در خلق و القای هر چه بیشتر زیبایی و تفهیم آن چیزی است كه نقاش خود می اندیشد یا تصور می كند كه بینندة اثر او آرزوی دیدار آن را دارد .
4 ـ در نگارگری ایرانی ـ دید متمركز و نقطة عطف نقاشیهای غربی وجود ندارد و به جای آن سطوح ـ خطوط ـ رنگها و فضا بصورت منتشر تنظیم می شود و چشم در جای جای تصویر به حركت در می آید .
5 ـ در سنت نگارگری ـ تیره گی بر فضای تصویر حاكم نبوده است حتی در
مواردی كه موضوع نگاره ، دال بر خبری از مرگ و فاجعه است ، با اعتقاد بر این اصل كه روح انسان پس از مرگ به دنیای افضل عروج می كند ، فضا منیر و رنگ ها ( هر چند با توجه به موضوع ، به طیف خاكستری های رنگین نزدیك گشته اند ) دارای تلألو لازم اند .
6 ـ هرگز در پی رعایت تناسبات طبیعی اندام نیست و به عوض كوشش دارد تا فضای تصویر را از نظر تركیب بندی تناسب لازم بخشد .