بررسی رابطه كاربرد راهبردهای یادگیری با موفقیت در رشتههای تحصیلی
اصل مشخص در دنیای نامشخص آینده این است که انسان پیوسته با تغییرات غیر قابل پیش بینی مواجه است و بقایش وابسته به توانای او در اثر گذاری بر این تغییرات و سازگاری دائمی با آنها است پس یادگیری ضرورت بقا و آموزش ابزار دستیابی به آن است، از طرف دیگر آموزش نمی تواند دانشها، مهارتها یا گرایشهایی را که عملا نمی توان همه آنها را پیش بینی نمود در اختیار افرا |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 25 |
به اعتقاد روان شناسان شناختی فرایند آموزش- یادگیری شامل دو دسته هدف کلی است که وین اشتاین و مایر (1986) یکی را به فراورده و دیگری را به فرایند مربوط می دانند. در حالیکه فراورده محتوای اطلاعات آموزش داده شده است. فرایند به چگونگی یادگیری یا مهارتها و روشهای یادگیرنده در پردازش محتوا مربوط می شود. دسته اخیر همان راهبردهای یادگیری هستند که با تاکید کنونی نظریه پردازان شناختی بر نقش فرد در یادگیری، مورد توجه روانشناسان تربیتی قرار گرفته است. بر این اساس به منظور شناسایی رابطه کاربرد انواع راهبرد یادگیری (تمرین، بسط دهی، سازماندهی و نظارت) با موفقیت در سه رشته تحصیلی (علوم انسانی، علوم تجربی، ریاضی- فیزیک) از جامعه آماری دانش آموزان دختر پایه سوم نظری شهر یزد نمونه ای به حجم 222 نفر به روش تصادفی چند مرحله ای برگزیده شد. و براساس معدل 33 درصد بالاترین معدل ها به عنوان گروه موفق و 33 درصد پائین ترین معدل ها به عنوان گروه ناموفق دسته بندی شدند. برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز از آزمون راهبردهای یادگیری (با ضریب پایای 76/0) استفاده شد. و برای تجزیه و تحلیل داده ها به منظور تعیین تفاوت معنی دار در استفاده از راهبردهای یادگیری میان دوگروه موفق وناموفق در هر یک از رشته های تحصیلی از آزمونT (برای مقایسه دو گروه مستقل) و برای تعیین سهم هر راهبرد در پیش بین موفقیت تحصیلی از آزمون تحلیل ممیز استفاده بعمل آمد. نتایج نشان داد که در استفاده از انواع راهبردهای یادگیری بین دانش آموزان موفق و ناموفق تفاوت معنی دار وجود دارد و از میان راهبردهای چهارگانه به تکفیک دو راهبرد بسط دهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان در رشته های ریاضی- فیزیک و علوم انسانی و راهبردهای سازماندهی و نظارت بر درک مطلب برای دانش آموزان علوم تجربی نقش معنی داری در پیش بینی موفقیت تحصیلی دارند.
کلید واژگان: فراورده یادگیری، فرایند یادگیری، دانش آموزان موفق، دانش آموزان ناموفق.
نظریه های شناختی در مطالعة یادگیری به تبیین فعالیتهای شناختی مانند توجه، ادراك، یادآوری و یادسپاری می پردازند. (گلاور[1] و برونینگ[2] 1990) یكی از دیدگاه هایی كه زیربنای نظریات شناختی است رویكرد پردازش اطلاعات است. روانشناسان پیرو این رویكرد می كوشند تا فرایندها و ساختارهایی را كه از لحظه ارسال خبر تا زمان دریافت و عمل كردن اتفاق می افتد را كشف كنند، برای این منظور ساختار ذهن انسان، فرایندهای میانجی و مراحل پردازش اطلاعات را با ساختارها، فرایندها و مراحل موجود در تحلیل توسط كامپیوتر مقایسه میكنند كه شامل دو بعد سخت افزار و نرم افزار است. ساختارهای حافظه حسی، كوتاه مدت و بلندمدت، سخت افزارهای ذهن را تشكیل میدهند كه فطری بوده و در همه افراد یكسانند. و راهبردهایی چون مرور ذهنی[3]، بسطدهی[4]، سازماندهی[5]، نرم افزارهای ذهن هستند كه افراد در چگونگی استفاده از آنها متفاوتند و بهره گیری از آنها اكتسابی است. (اتكینسون[6] و شفرین[7] 1967) نقل از سولسو (1371)
بنا به نظریه های وابسته به رویكرد پردازش اطلاعات یادگیری زمانی رخ میدهد كه اطلاعات تمام مراحل حافظه را طی كند و در حافظة بلندمدت ثبت شود (سیف 1380) در این فرایند راهبردهای متنوعی دخیلند كه وین اشتاین[8] و مایر[9](1986) آنها را در دو دسته راهبردهای آموزشی معلم و راهبردهای یادگیری دانش آموز در چهارچوب فرایند آموزش- یادگیری توضیح میدهند. شكل (1-1)
- دانش معلم
- عملكرد معلم در خلال آموزش و چگونگی ارائه اطلاعات
- دانش فعلی یادگیرنده
- رفتارهای یادگیری و شناختی
5- فرایندهای شناختی درونی در خلال یادگیری
6- اكتساب دانش در خلال راهبردهای یادگیری و آموزشی
7- رفتار و نتایج اندوزش و پردازش اطلاعات
چارچوب فرایند آموزش- یادگیری
به نقل از وین اشتاین و مایر (1986) شكل (1-1)
در آموزش معلم محور مبتنی بر نظریات رفتاری، یادگیری بر معلم و روشهای آموزشی او متمركز است. اما با تبیین كنونی در رویكرد شناختی به خصوص نظریات سازایی گرایی[10] و پردازش اطلاعات تمركز اصلی بر فراگیر و نحوهی یادگیری اوست. در این دیدگاه بر نقش فعال یادگیرنده، در درك و فهم و معنی بخشیدن به اطلاعات تأكید میشود (وولفولك[11]1995 ص 48) پس یادگیرنده یك پردازشگر فعال است و نه یك ثبت كننده منفعل اطلاعات، و معلم و راهبردهای آموزشی او تسهیل كننده یا مكمل این فعالیت است. این جاست كه هوش، حافظه، علاقمندی، بهره گیری از مطالب و راهبرد یادگیری فراگیر اهمیت می یابد.
به خصوص اینكه تحقیقات متعدد در سالهای اخیر بیانگر نقش مهم راهبردهای یادگیری در فرایند یادگیری، یاد سپاری و یادآوری است مثلاً هاو[12] (1970) دریافت دانش آموزانی كه به طور صحیح نسخه برداری میكنند بیش از كسانی كه قادر به این كار نبودند مطالب را یاد گرفتند. نقل از وین اشتاین و مایر (1986)
پرسلی[13]، سیمونز[14]، مك دانیل[15]، اشنایدر[16] و ترونر[17] (1988) به نقل از وین اشتاین و مایر (1992) پی بردند آزمودنیهایی كه راهبردهای یادگیری را آموخته بودند در یادآوری اطلاعات موفق تر بودند.
می كی[18]، بلومن فلد[19] و هوی لی[20] (1988) نشان دادند رابطه مثبت و معنی داری بین راهبردهای یادگیری و معدل نمرات در دانشگاه است.
پنتریچ[21] و دی گروت[22] (1990) در تحقیقی نشان دادند. دانش آموزانی كه در یادگیری به وسیله سازماندهی و انتقال اطلاعات از طریق مرور ذهنی، بسط دهی و راهبردهای فراشناختی سازماندهی شده، استفاده كرده بودند نسبت به دانش آموزانی كه از این راهبردها استفاده نمی كردند، عملكرد بهتری داشتند.
بعلاوه پژوهشهای فراوان دیگر قابل آموزش بودن، و تأثیر مثبت استفاده از این راهبردها را بر یادگیری به خوبی نشان می دهند مثلاً فلاول[23] (1985) پیشنهاد میكند كه با یاد دادن به دانش آموزان كه چگونه یاد بگیرند از طریق تدریس مهارتهای شناختی مانند چگونگی سازماندهی اطلاعات و اصلاح اشتباهات میتوان سطح یادگیری دانش آموزان را بالا برد.
وانیستاین و هیوم (1988) تعداد پژوهشهایی را ذكر كرده اند كه معلمان میتوانند از راه آموزش مهارتهای یادگیری و مطالعه به دانش آموزان خود كمك كنند تا یادگیرندگان موفق تری باشند و در سرنوشت تحصیلی خود نقش فعال تری را ایفا نمایند.
پالینسكار[24] و براون[25] (1984) به نقل از كله و جان (1990) در مطالعه ای از طریق تدریس دو جانبه، به دانش آموزان ناتوان یادگیری راهبرد خلاصه برداری، سوال كردن، توضیح دادن و پیش بینی كردن را آموزش دادند و دریافتند این دانش آموزان در توانایی پاسخ دادن به سوالات و درك مطلب بهبود یافته و موفقتر بودند.