آتشكده های ایران
اوج كمال انسانی سعی در نجات مشخصی نیست، زاهد و عابد و صوفی كه نیل به كمال را در تزكیة نفس میجویند و از ما سوی قطع تعلق میكنند فقط گلیم خویش را از موج بدر میبرد اما به كمال راه پیدا نمیكنند كمال انسان حتی در آن همه انسان مثل فقیه و حكیم و واعض در نجات انسانهای دیگر اهتمام كند، غریق را از آب بیرون آورد و در ارشاد و دستگییر راه گم كردگان سعی بجا |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 2669 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 54 |
یافتن آتش بزرگترین پدیده زندگی آدمی است و پیشرفت تمدن انسان مدیون آتش است. از این رو آتش نزد همه اقوام و ملل از دورانهای دور تاریخی مقدس بوده است. بویژه نزد اقوام هند و اروپایی كه در منطقه ای با زمستانهای سرد زندگی میكردند، نخستین آشنائیهای ملتهای مختلف با آتش به صورتهای گوناگون بوده و به همین جهت اسطوره های بسیار در پیدایش آتش بوجود آمده است. برخی آن را به شكل آذرخش در آسمان دیده اند و آتش را عطیه ای آسمانی پنداشته اند، برخی دیگر آن رابه شكل توده سوزان سنگهای آسمانی دیده اند كه از آسمان فرو افتاده و جنگلی را به آتش كشیده است. برخی دیگر آن را در آتشفشانها و گازهای شعله ور نفتی و به صورت آتشی كه از زمین می جوشد دیده اند. قوم ایرانی نیز گویا نخستین بار آن را درتلاش زندگی یافته است. باری، داستانی كه فردوسی آورده چنین است كه هوشنگ شاه پیشدادی روزی به هنگام شكار كه با گروهی همراه بوده، مار سیاه بزرگی بر سر راه می بیند، سنگی با شدت به سویش پرتاب می كند. بر اثر اصابت سنگ برسنگ، جرقه می جهد و خارو خاشاك اطراف آن به آتش كشیده میشود. مار میگریزد و شاه و همراهان به گردآتش به جشن و سرور تا شب هنگام پرداخته و نمی گذارند آتش هیچگاه خاموش شود، از آن گاه آن جشن را سده نام نهاده و هر ساله به پاس حرمت آتش ویادگار آن ، برپایش می كنند و آن را پدیده و هدیه اورمزدی دانسته وقبله گاه خود قرار می دهند:
نشد ماركشته ولكین ز راز |
|
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز |
جهاندار پیش جهان آفرین |
|
نیایش همی كرد خواند آفرین |
كه او را فروغی چنین هدیه داد |
|
همین آتش آنگاه قبله نهاد |
بگفتا فروغی است این ایزدی |
|
پرستید باید اگر بخردی |
شب آمد برافروخت آتش چو كوه |
|
همان شاه درگرد او با گروه |
- عناصر چهارگانه طبیعت ( رمزپردازی آتش)
برحسب عادت، چهار عنصر در طبیعت تشخیص میدهیم. ارسطو و نیز همه حكما از زمین (خاك) و هوا(باد) و آب و آتش سخن گفته اند. اما عنصر « آتش» در این كتاب مورد توجه ماست… بدین گونه آتش، جا و مقام بس ممتاز و شاخصی دارد، چون نمی توان آن را با سه عنصر دیگر كه به زمین نزدیكترند ، قیاس كرد.