زرتشت و دین ایران
در زمانی از تاریخ كه ایران در گیرودار زایش یك نوزاد تمدنی بود كه قرار بود درآینده تمدن شكوهمند ایران هخامنشی شود «زَرَتاوشترَه پسر پوروش اسپَه» از خاندانِ «اسپیتامَه» در خوارزم (شمال ازبكستانِ كنونی) ظهور كرد زَرتاوشترَه بمعنای شتر زرین است شتر در خوارزم و بیابانهای آسیای میانه یك حیوان بسیار مفید به شمار میرفت زیرا سواری بود، باركش بود، شیر بر |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 26 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
چونكه سگ درمیان ایرانیان یك جانور پسندیده بود برخی از نامهای ایرانی به این جانور نیز منسوب است، و ما نام «اسپَكه» (سگ) را در میان نامهای فرمانروایان ایرانی قبائل اشكیدا (اسكیت) در شمال آذربایجان مییابیم. وقتی مجموعهئی از این نامها را در كنار یكدیگر بگذاریم، دیگر دیدن اینكه نام زرتشت با شتر پیوند دارد هیچ شگفتی را برای ما ایجاد نمیكند، و به راحتی میتوانیم قبول كنیم كه زرت اوشتره به معنای شتر زرین است و معنای دیگری ندارد، و لازم نیست كه- همچون استادان پورداوود و آذرگشسپ- خیال كنیم كه چنین نامی نمیتواند برای پیامبر بزرگ ایرانیان برازنده باشد، و بیهوده در تلاش برآئیم كه معنای دیگری را برای آن بیابیم.
بزرگ ایرانیان برازنده باشد، و بیهوده در تلاش برآئیم كه معنای دیگری را برای آن بیابیم.
پژوهشگران تاریخ ایران باستان دربارهء تاریخ و محل ظهور زرتشت اتفاق نظر ندارند؛ گاه ویرا تا ششهزار سال قم به عقب میبرند، وگاه اورا معاصر داریوش بزرگ میدانند. در اوستای بازنویسی شده در عهد شاپور دوم ساسانی (قرن چهارم میلادی) زرتشت را بنا بر روایات مغان آذربایجان اهل آذربایجان دانستهاند و زمان او را قرن هفتم یا ششم قم ذكركردهاند. البته این روایت نمیتواند درست باشد؛ زیرا بیتردید زرتشت متعلق به دورانی بسیار دورتر ازاین تاریخ بوده و به زمانی تعلق داشته كه هنوز مهاجرت آریائیان به درون ایران آغاز نشده بوده است. محققان عقیده دارند كه لهجهئی كه گاتای زرتشت به آن سروده شده از لهجههای دوران بسیار دورتر اززمان مادها است؛ و آبادیها و وقایعی كه در گاتا ازآنها نام برده شده نشان میدهد كه وقایع مربوط به زرتشت درشرق فلات ایران اتفاق میافتاده است. ایرانیان از قرن نهم قم به بعد در غرب فلات ایران با دولتهای عیلامی و آشوری آشنائی داشتهاند، و اگر آنگونه كه روایات مغان آذربایجان ادعا كرده زرتشت از اهالی آذربایجان میبود، اصولا او نیز میبایست از تمدن آشوری دارای اطلاع وافی میبود، و در چنین صورتی حتما میبایست اثر این آشنائی در كتاب او بازتاب مییافت. روایات مغها زمان زرتشت را تا قرن ششم قم به جلو آوردند، و این زمانی بود كه دولت ماد در اوج شكوه بود، و زرتشت نیز بنا بر این روایاتِ نادرست در سرزمین اصلی دولت ماد زندگی میكرد. اگر چیزی از حقیقت در این روایات نهفته بود اصولا میبایست زرتشت در سرودههایش به دولت ماد و شاه ماد اشاره میكرد؛ در حالیكه اصلا چنین چیزی وجود ندارد و درسخنان او هیچ نشانهئی از تشكیلات سیاسی زمان ماد به چشم نمیخورد. زرتشت از حكومتگران ایرانی با صفتهای «كاوی» و «كرپن» و «اوسیج» یاد میكند، و تنها فرمانروای مقتدری كه او ازوی نام برده است ییما فرزند ویوَنگهان (جمشید فرزند هوشنگ) است كه به دورانِ ماقبل مهاجرت آریائیها به هند تعلق داشته است. او از ییما به گونهئی یاد میكند كه گوئی اندكی پیش از او میزیسته و او خانوادهاش را میشناخته است. نام آبادیهائی هم كه زرتشت درگاتا آورده به هیچوجه درردیف نامهائی كه درسلطنت مادها وجود داشت نمیگنجد. روایات سنتی كه میگویند كه زرتشت از آذربایجان به شرق كشور مهاجرت كرد ازنظر تاریخی هیچ اعتباری نمیتواند داشته باشد. خود زرتشت تصریح دارد كه از آغاز كارش در خوارزم بوده و بعد هم به باختر (بلخ) رفته است؛ وچه گواهی بهتر ازگواهی خود زرتشت است؟.