عدالت و آزادی
می خواهم از دو بال شكسته سخن بگویم از عدالت و آزادی، از دو و بلكه سر نیاز آرمان، هدف، و وسیله اگر ماركس تضاد طبقاتی را موتور حركت تاریخ می دانست و این اصل را بر سراسر تاریخ حاكم می دانست نمایت و هدف را رسیدن به جامعه ای بی طبسقه و عادلانه می پنداشت اما این سخن ماركس را به زبان كامل تر می توان بیان كرد و گفت«عرفان، عدالت ، آزادی،چكیده تاریخ اند» م |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 37 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 39 |
مسائلی همچون نسبیت ارزشهای اخلاقی، برابری و نابرابری نسبی، و درجات عدالت و بی عدالتی اغلب در مفهوم قشربندی مستقراند.
تعریف فاصله طبقات:
تاریخ و باستان شناسی به ما می آموزد كه قشربندی اجتماعی در دسته های كوچك ایلی، كه از صورت های اولیه زندگی اجتماعی بود، وجود داشت.احتمال دارد در این وضعیت ابتدایی عوامل زیستی از قبیل سن، جنس، و نیروی بدنی از معیارهای اصلی قشربندی بوده باشد.
در نخستین اسناد تاریخی معتبر به جامانده از انسان چند هزار سال پیش، در می یابیم كه در میان بابلیان، ایرانیان، عبریان و یونانیان «نجیب زادگی» از عوامل تعیین كننده پایگاه اجتماعی بوده است.
جامعه تركیبی بود از اغنیا و فقرا، زیردستان و زیردستان، آزادمردان و بردگان. همین طور، در تمدن های باستانی قاره امریكا [اینكاها در پرو و آزتك ها در مكزیك] جامعه به دو قشر نجبا و عوام تقسیم می شد. دستة اول با آنكه اقلیت كوچكی بود، سهم بزرگی از اموال و دارایهای جامعه را میان اعضای خودش تقسیم می كرد و سهم ناچیزی را برای اكثریت اعضای جامعه باقی می گذاشت. فقرا و عوام، مطیع و گوش به فرمان، به اقلیت قدرتمند و ثروتمند جامعه كه خود را از تبار عالی می پنداشت، خدمت می كردند.
این سلسله مراتب نظام اجتماعی كه به برخی از قشرهای جامعه اجازه می داد از قدرت، از مالكیت، و از حیثیت اجتماعی سهم بیشتری نصیب ببرد، در همة دوره های تاریخی زندگی اجتماعی انسان حضور داشته است.