loading...
فایلود شاپ
س بازدید : 17 چهارشنبه 03 آذر 1395 نظرات (0)
روانشناسی (انسان شناسی) از نظر هابز

هابز در تحلیلی روانشناسانه از انسان معتقد است كه حركتهایی كوچك درون انسان وجود دارند كه پیش از حركتهای ارادی انسان مانند سخن گفتن راه رفتن و دیگر حركتهای ارادی مشابه وجود دارند، این مقدمات محدود و اولیة حركت در درون بدن آدمی، قبل از آنكه در عمل راه رفتن، سخن گفتن، زدن و دیگر اعمال مشهود آشكار شوند، عموماً كوشش خوانده می‌شوند» اگر این كوشش معطوف ب

دانلود روانشناسی (انسان شناسی) از نظر هابز

روانشناسی 
انسان شناسی
از نظر هابز
مطالبی در مورد روانشناسی 
انسان شناسی
پروزه ای در مورد روانشناسی
دسته بندی روانشناسی
فرمت فایل doc
حجم فایل 35 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 63

بیان این مقدمه به درك بهتر وضع طبیعی تبیین شده بوسیله هابز كمك می‌كند. هابز در فصلی از لویاتان كه در باب وضع طبیعی آدمیان و سعادت یا تیره روزی آنها در آن وضع نگاشته است بحث خود را با برابری آغاز می‌كند. او می‌گوید آدمیان بر حكم طبیعت در تواناییهای بدل و ذهنی با هم برابرند. معنای گفته او این نیست كه واقعاً همه به یك اندازه از نیروی بدنی و ذهنی برخوردارند، بلكه می‌خواهد بگوید روی هم رفته كاستیهای آدمی از یك وجه با دیگر خصوصیاتش جبران می‌شود. كسانی كه از نظر قوای جسمی ضعیف‌تر هستند به كمك دسیسه و نیرنگ می‌توانند بر قوی‌ترها فائق شوند و تجربه همه انسانها را در كارهایشان برای چاره‌اندیشی و تدبیر كمك می‌كند.

این برابری انسانها بخاطر وجود خصلتهای خودخواهانه و انگیزه‌های انسانها در نهایت به وضعی غیرقابل تحمل منجر می‌شود. هابز معتقد است: «از همین برابری آدمیان در توانایی، برابری در امید و انتظار برای دستیابی به اهداف ناشی می‌شود. و بنابراین اگر دو كس خواهان چیز واحدی باشند كه نتوانند هر دو از آن بهره‌مند شوند، دشمن یكدیگر می گردند و در راه دستیابی به هدف خویش (كه اصولاً صیانت ذات و گاه نیز صرفاً كسب لذت است) می‌كوشند تا یكدیگر را از میان بردارند یا منقاد خویش سازند.[1]

در این وضع معقول‌ترین كاری كه هر كسی می تواند بكند آنست كه برای گریز از ترس و تامین امنیت خود از دیگران پیش بگیرد، یعنی هر كس باید از طریق زور یا تزویر بر همه آدمیان تا آنجا كه می‌تواند سلطه و سروری» بیابد، تا وقتی كه هیچ قدرتی برای به خط انداختن او وجود نداشته باشد. از نظر هابز انسانها برای حفظ و حیات از خود مجاز به این كار می‌باشند. زیرا همانگونه كه در گفته شرهابز یك اصل محوری در فلسفه اخلاق خود ارائه می‌دهد و آن اصل كه «حق طبیعی» می‌باشد توضیح دهنده رفتار آدمیان در وضع طبیعی می‌باشد. حق طبیعی انسان را به حفظ خود و پیروی از خواهشهای هدایت می‌كند.

وقتی انسانها در پی صیانت از خویش و پیروی از امیال و خواهشهای خود هستند این امر به رقابت و ترس از دیگران می‌انجامد، همچنین چون قدرتی در كار نیست كه آنها را در حال ترس و احترام كامل  نیست به هم نگه دارد از مصاحبت و معاشرت با هم ناراحت می‌باشند. این شرایط به ادعای هابز به خاطر این پیش می‌آید كه هر كس می‌خواهد دوستش برای او همان ارج و قدری را قائل شود كه خود او بر خود می‌نهد و اگر ببینید او را خوار می‌شمرند می‌رنجد و در صدد انتقام بر می‌آید.

هابز معتقدات كه سه علت اصلی در نهادان نها برای كشمكش و منازعه وجود دارد. این سه علت رقابت، ترس و طب عزت و افتخار می‌باشد. رقابت برای كسب سود بیشتر می‌باشد، ترس برای كسب امنیت بوجود می‌آید و طلب افتخار موجب تعدی به دیگران می‌گردد. از اینجاست كه وی نتیجه می‌گیرد كه تا زمانی كه ما آدمیان بدون قدرتی عمومی به سر برند كه همگان را در حال ترس نگه دارد، در وضعی قرار دادند كه جنگ خوانده می‌شود؛ و چنین جنگی جنگ همه بر ضد همه است.[2]

البته این جنگ همان نبرد یا فعل جنگیدن نمی‌باشد بلكه طولی از زمان است كه در آن اراده و ستیز كردن و نبرد نمایان می‌باشد و بوی جنگ به مشام می‌رسد. در این وضع طبیعی جنگ هر فردی برای تامین امنیت متكی توانایی و دانایی خودش می‌باشد و در این حالت جایی برای كار و كوشش وجود ندارد زیرا ثمره‌كار نامعلوم است. در نتیجه هیچ گونه صنعت و دانشی شكل نمی‌گیرد و از همه بدتر زندگی آدمی در انزوا ، مسكینانه، زشت، در فشار و كوتاه می‌باشد. از نتیجه‌گیری هابز چنین نمایان است كه دستیابی به صلح و تمدن تنها از راه برپاداشتن جامعه و بنا نهادن قدرتی عمومی امكان پذیر است، اما نمی‌توان تا قبل از رسیدن به این وضع انسانها را بخاطر اعمالشان سرزنش كرد.

كاپلتون می‌گوید: «هابز وضع طبیعی جنگ را از پژوهش در نهاد آدمی [امیال و] و انفعالهایش استنتاج می‌كند، اگر كسی به اعتبار عینی[3] این استنتاج شك آورد، همین بس كه حتی در وضع یك جامعة سازمان یافته چه می‌گذرد هر كس چون به سفر می رود با خود سلاح بر می دارد؛ در خانه‌اش را شبها به كلون می بندد؛ اشیاء گرانهایش را در جای امن می‌گذرد و این حال به روشنی می‌نماید كه او درباره همنوعانش چگونه می‌اندیشد.[4]

ولی نباید انسانها را بر خاطر سرشت و نهادشان سرزنش كرد. خواهش‌ها و دیگر هیجانات و امیال انسان به خود گناه نیستند، پس اعمالی كه از آن امیال و هیجانات ناشی می‌شوند تا وقتی كه آدمیان بر ضد آن قانونی وضع نكرده‌اند گناه نمی‌باشد.

تا وقتی چنین قوانینی وضع نشده‌اند آدمیان نمی‌توانند آنها را بشناسند، و همچنین تا وقتی آدمیان در مورد شخصی كه باید قانون وضع كند به توافق نرسیده باشند، هیچ قانونی نمی‌تواند.[5]

دانلود روانشناسی (انسان شناسی) از نظر هابز

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2415
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 260
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 370
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید امروز : 2,879
  • باردید دیروز : 163
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,842
  • بازدید ماه : 3,842
  • بازدید سال : 37,175
  • بازدید کلی : 224,340
  • آخرین نظرات
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • تخفيف ريحون - 1396/04/31
    تخفيف ويژه 10 هزار ...
  • شیدا - 1395/09/05
    سلام.خوبی؟ اگر مایل ...
  • طراحی سایت املاک - 1395/09/05
    ممنون از مطلب علمی ...
  • دانستنی ها - 1395/09/04
    سلام وبلاگ خوبی ...
  • بلرینگ - 1395/08/16
    ممنون از شما از وبلاگ ...
  • نازنین - 1395/08/15
    سلام خسته نباشید، اگه ...
  • بلبرینگ - 1395/08/14
    با سلام من از وبلگ شما ...
  • کدهای اختصاصی