معاد
اعتقاد به مسئله قیامت ومعاد از آن نظر كه فطری است و با ضمیر انسانها سروكار دارد، همة اقوام و ملتها بدان معتقدند اگر چه نحوة اعتقاد به آن در میان گروههای فكری براساس اختلاف فرهنگ و بینش، مختلف می باشد ولی بصورت كلی همگان این اصل را پذیرفتهاند كه روز حسابی خواهد بود وانسان با مردن فانی نمیشود بقول مرحوم «شبر» در كتاب «حق الیقین» آیا عاقلی را دی |
دسته بندی | عمومی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 170 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 220 |
- اقتضای عدل پروردگار:
من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربك بظلام للعبید «فصلت»
كسیكه عمل شایسته انجام دهد به نفع خود كرده وكسیكه بدی كند به ضرر خود قدم برداشته و پروردگار توبه بندگان خود ستمكار نیست.
در این جهان پهناور افراد زیادی را دیده و میبینیم كه از آزادی واختیار خدادادی خویش سوء استفاده نموده واز قدرت و امكانات خود به ضرر همنوعانشان اقدام به ظلم و بیدادگری مینمایند و در راه منافع شخصی وامیال نفسانی هیچ ظلمی را فروگذار نمیكنند، و در مقابل حق خواهان مبارز و انسانهای آزاده تا جائی كه قدرت دارند دست به خونریزی و تعدی میزنند، و با ملتهائی كه تحت ستم استعمار آنان نمیردند و با آنان سرسازش ندارند بافجیعترین وضعی برخورد میكنند.
2- مقتضای حكمت پروردگار:
ان ربك هو ربك هو یخشرهم، انه حكیم علیم «حجر 25»
ومسلم است كه خدای تو گذشتگان و آیندگان را در روز قیامت محشور وجمع میكند، زیرا او حكیم وداناست.
همچنانكه دربحث توحید وخداشناسی و نیز خلقت عالم در جای خودش گفته شده و ثابت است كه خداوند حكیم است یعنی هر كاری را بجا وبمورد وبهترین صورت انجام میدهد، در مورد انسان نیز خداوند او را در این مزرعه دنیا آفریده و مایحتاج زندگی وخلقتش را بوی عنایت فرموده ونیز راهنمائیش كرده تا در این كشتزار زندگی به فعالیت و كشت و زرع و عمل نیك بپردازد، و به امید فصل بهار « روزجزا» زحمت دنیا را تحمل نماید، حال اگر بدنبال این دنیای پر از رنج و سرمای زمستانی، بهاری نباشد تا انسان حاصل دسترنجش را ببیند، آیا با حكمت خداوندی سازگار خواهد بود. هرگز.
3- مقتضای تكامل
یا ایها الانسان انك كادح الی ربك كدحا فملاقیه « انشقاق»
ای بشر تو اكنون با جدیت فراوان در این دنیا گام برمیداری تا در آن جهان بلقاء پروردگار نائل گردی.
همچنانكه میدانیم خداوند در این جهان هیچ چیز را عبث وبیهوده نیافریده است، زیرا از حكیم كار عبث محال است، و مسلم است كه در این خلقت عظیم واین جهان پهناور با این نظم ودقت هدف و منظوری عالی در نظر گرفته شده است، آیا می توان باور كرد كه منظور از آفرینش این جهان همین است كه انسانهائی برای چند صباحی به این دنیای پر از درد و رنج بیایند و چند روزی مصائب ناگوار را بچشند و سپس بمیرند و از این جهان بروند و دیگر حیات و رستاخیزی و سئوال و جوابی نباشد!!
اگر چنین باشد این همان كار عبثی است كه حكیم هرگز مرتكبش نمیشود.
آنچه را میبینیم و تاریخ بما میگوید اینست كه : هدف از آفرینش انسان این بوده وهست كه بكمال برسد چنانكه تمام موجودات مختلف این جهان طبق برنامه خاصی از نقطهای بسوی كمال در حركتند، انسان نیز كه گل سرسبد موجودات است از صورتهای ناقص بسوی كمال سیر میكند.
و بدء خلق الانسان من طین «سجده7»
و خداوند آفرینش انسان را از خاك آغاز فرمود.
بنابراین همانطوری كه آدمی جمیع مراحل تكامل را كه در قلمرو حركت جوهری او قرار دارد از قبیل تكامل جمادی ونباتی وحیوانی طی نموده و بمرحله انسانیت رسیده است ،همینطور بایستی متوجه جهان دیگر گشته، واز مرحله فعلیت ارتقاء یابد و به خدائی كه غایت ومنتهی الیه حركات وآرزوهاست برسد.
و ان الی ربك المنتهی «نجم 42»
و بالاخره پایان شما بسوی پروردگار متعال خواهد بود.
و صدرالمتألهین فیلسوف فقید اسلامی، در این باره میفرماید:
انسان طبعاً بسوی كمال ومعنویت میرود و فطرتاً میخواهد تا به مبدأ فعال «پروردگار متعال» نزدیك شده و در نتیجه زندگی مطلوب و مالامال از معنویت را شروع كند، لیكن چنین زندگیای ، در این دنیا و این سرای فانی میسر نبوده، وجهان آخرت است كه: زمینة چنین مطلوبی است.
و نكته دیگر اینكه همان انگیزه حب بقاء كه جزء سرشت و فطرت انسان است نیز در این عالم زمینهای ندارد پس باید این انسان در آخرت به لقاء الهی برسد كه : از مطلوبترین كمالات اوست.
انگیزههای انكار معاد
1- گریز از مسؤولیت
گاهی انسان میخواهد ازدرخت یا زمینی دربیابان استفاده كند، وجدان اخلاقی و روح تقوا به اومیگوید این كار را نكن كه صاحبش راضی نیست. او برای اینكه سر وجدان خود كلاهی بگذارد، میگوید: این زمینها و درختها كه مالك ندارند، تا راه را برای استفاده خود باز كند. و یا مثلاً میگوید: فلان انسان به قدری شخص ناروائی است كه اساساً غیبت ندارد. تا بتواند هر چه دلش میخواهد نثار كند.
قرآن میفرماید: انسان میخواهد برای فساد وعیاشی راههای جلو خویش را باز كند میگوید قیامتی نیست تا بتواند هركاری میخواهد انجام دهد.
«یرید الانسان لیفجر امامه یسئل ایان یوم القیمه»
گاهی میخواهد به زنان ودختران مردم نگاه كند، میگوید: همه خواهر و برادریم تا راحت نگاه كند وگاهی كه میترسد با طاغوت درگیر شود، میگوید:باید تقیه كرد. و گاهی كه قاطعیت كافی ندارد، میگوید: باید با مردم مدارا نمود آری انسان چنان قدرت توجیه داردكه خود او هم بطورناخودآگاه متوجه نیست ما این انگیزهها را كه ریشه روانی دارد به نام گریز از مسئوولیت نام نهادیم.
2- عدم ایمان به قدرت و علم خدا
مخالفان و منكران معاد هیچ دلیل وبرهان علمی برای خود ندارند بلكه تنها زندهشدن را یك استبعاد میدانند كه ما نمونههای آنرا در اینجا میآوریم قرآن میفرماید: «و ما لهم بذلك من علم ان هم الا یظنون» كسانی كه منكر معاد هستند هیچگونه دلیل علمی ندارند تنها با خیال و گمان حرفهائی میزنند.
در آیه دیگر میخوانیم « زعم الذین كفروا ان لن یبعثوا»كفار گمان دارند كه بعد از مرگ زنده نمیشوند.
در جای دیگر میخوانیم : «ء اذا ضللنا فی الارض ءانا لفی خلق جدید».
آیا هرگاه ما مرده وپوسیده شدیم وذرات بدن ما در زمین پراكنده وگم شد دوباره آفریده میشویم؟!!
ودر سورههای مومنون آیه 35 و82 وسورة نمل آیه 67 و سوره صافات آیه 16 و53 ودر سورة ق آیه 3 ودر سوره واقعه آیه 47 نیز كلام مخالفان را (البته با تفاوت) اینچنین بیان میكند «ءاذا كنا تراباً ءانا لفی خلق جدید؟» آیا هرگاه ما بعداز مرگ پوسیده وخاك شدیم باز هم زنده میشویم؟!