شرحی پیرامون شاهنامه فردوسی
سالهای سال است كه از مرگ خداوندگار خرد و آگاهی می گذرد، سالهای سال است كه حكیم بزرگ توس رخ در نقاب خاك كشیده است و جان نورانیش را به عالم بالا پرواز داده است، اما همانگونه كه خود می گوید «نمیرم از این پس كه من زنده ام… گواهی كه نمرده است و هنوز هر ایرانی آزاده ای با شنیدن سخن نغزش جانی تازه می گیرد و اندیشة بلند و نیكش را ستایش می كند گزیده حاضر |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 31 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 37 |
در پیشگفتار، اینگونه بیان میكند كه موضوع اساسی كتاب این است: كه «چگونه میتوان یك شكل از ادبیات كلاسیك را تداوم یك سنت شفاهی پیشین دانست؟» دیویدسن معتقدست كه شاعر در این كتاب در حقیقت به مفهوم پادشاهی اعتبار میبخشد بدینصورت كه شاعر پا پروردن و اعتبار بخشیدن به پهلوان در مقدمه شاعر (كه خود فردوسی ست) و پهلوان (رستم، كسیكه ذدر ذهن ما شخصیتهای حماسی و اساطیری را تداعی مینماید) را محور اصلی كتاب حاضر بر میشمرد.
نویسنده معتقدست كه منظور اصلی این كتاب نه زندگی نامهی شخصی فردوسی است و نه «تاریخی» كه میتوان از خلال شاهنامه نگاشت. بلكه منظور شعریست كه زندگی شاعر نمونهی آن است و داستانیست كه شاعر روایت مینماید آن هم شعری كه آمیزهای است از تاریخ و اسطوره.
در مورد رستم با شخصیتی روبرو هستیم كه مخلوق شاعرانهای از نوع اساطیر به نظر میآید، نه یك واقعیت تاریخی.
همچنین نویسنده اذعان میدارد كه در این تحقیق نظری مخالف نظر نولد كه و سایر متخصصان ایران شناسی كه روایات رستم را خارجی و یا داخل شده در سنت پادشاهان میدانند – مطرح میگردد.
در ادامهی مقدمه با نگاهی اجمالی به نكات برجستهی چهار سلسلهی امپراتوری ایران قبل از اسلام یعنی پیش ادیان، كیانیان، اشكانیان و ساسانی بیان میكند كه دو سلسلهی اول، بخصوص اول، ریشه در اساطیر دارند و دود درمان بعدی، تاریخیاند.
در فصل یك، پیرامون اعتبار فردوسی كه خالق تنها حماسه ملی معتبر ایران است به بحث میپردازد و به سخت ژول مول در این باره اشاره مینماید كه ماهیت شاعر و پهوان را نشان میدهد. ژول مول مینویسد: فردوسی چنان تجلیلی از زندگی رستم كرده است كه دیگر هیچ نویسنده ایرانی نمیتواند پس از او اینگونه در این باره قلم بزند.
«فصل دوم دربارهی « اعتبار شاهنامه فردوسی» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه شاعر و پهلوان به بقای آن استدلال مینماید و معتقدست كه برای مشخص شدن برتری فردوسی بر سایر سرایندگان حماسه ملی نیازی نیست ضوابط امروزی شعری خود را به كار گیریم بقای شاهنامهی فردوسی نشانهای روشن بر برتری فردوسی و شاهنامهاش بر سایر شاهنامههاست و بقای آن باعث شد، تا هیچ كس برای بازگویی روایت شاهنامه طبع آزمایی نكند.
«میراث شعر شفاهی» فردوسی فصل سوم را تشكیل میدهد. در این فصل مولف بیان میكند كه شاهنامهی فردوسی ادامهی سنت شفاهی در كسوت مكتوب است اما مستقل، و نشانهی بسیار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامهی فردوسی را در مطالب زیادی میداند كه در سنت روایات شفاهی هست در حالی كه در هیچ یك از ادبیات حماسی شناخته شده وجود ندارد.