جنبش دانشجویی
ایران در یك قرن اخیر با تحولات جدی سیاسی اجتماعی و فرهنگی روبهرو بوده است و آموزش مدرن حضور قشر دانشجو در این عرصه را تثبیت كرده است نقش جنبش دانشجویی در این تحولات را چگونه ارزیابی میكنید؟ ابتدا اگر بعضی از خصایص عام یك دانشجو، حداقل در شرایط كنونی را برشماریم شاید بتوانیم به تركیب، ویژگیها، جایگاه تاریخی و نقشی كه میتوانست در تحولات اجتماعی |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 65 |
یك جمعیت جوان - گذشته از بحران- به یك آرمان گرایی توجه دارد. جوان بودن جامعه به ویژه در جامعه ما كه دوران گذارش خیلی طولانی شده و توسعه لازم را به لحاظ سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیدا نكرده، منجر به پیدایش آرمانگرایی بسیار جدی و وسیعی در قشر جوان میشود و طبعاً این عناصر میتواند در دانشجو و در دانشگاه خود را لحاظ كند. پس یك عنصر اجتماعی كه به صورت مستقیم با تحولات سیاسی و اجتماعی ما سروكار دارد، همین قضیه است.
عنصر دوم كه باید به آن اشاره شود این است كه دانشجو با مسئولیت عام خود به جهات اقتصادی و اینكه هزینهاش از طرف خانواده یا دانشگاه تامین میشود، این فرصت را مییابد كه چندان در قید محافظه كاری ملموس جامعه گرفتار نشود. این امر همچنین باعث میشود كه دانشجو و ویژگیهای اصلاحگرایی و انقلابی داشته باشد. باید اشاره كرد كه عدم محافظهكاری اقتصادی وجه غالب در دانشجویان است و گرنه طبیعی است كه قشر وسیعی از دانشجویان ما این ویژگی را نداشته باشند.
عنصر سومی كه به نقش خود دانشجو و دانشگاه بر میگردد، ارتباط و شناختی است كه جوان وقتی وارد دانشگاه میشود با حوزههای معرفتی پیدا میكند.
وقتی این سه مورد را با یكدیگر جمع كنیم و در قالب عنصر دانشجو در نظر بگیریم، حالتی كلی و خاص به آن میبخشیم.
در جوامعی كه دچار بحران هستند از جمله جامعه پیش از انقلاب و امروز، دو عنصر در تركیب این سه عامل مطرح است كه میتواند نقش اصلی را داشته باشد: یكی عنصر آرمانگرایی و دوم عنصر انقلابیگری یا اصلاحگری. ما برای آرمانگرایی و اصلاحگری وجه تمایز قائل هستیم، چرا كه همیشه و همواره این دو بر هم منطبق نیستند.
- به خصایص عام و خاص اشاره كردید. آیا این خصایص تابع شرایط و تحولات زمانی هم میتوانند باشند یا اینكه ثابت و پایدار هستند؟
- عناصر جوانی، آشنایی با معرفت جدی و بحث عدم محافظهكاری اقتصادی است. حقیقت این است كه این دو خصلت آمیزهای از خصلت فرااصلی و بومیگری است. این طبیعی است كه در یك جامعه «باز» مثل جوامع اروپایی یا آمریكایی. برخورد با معرفتهایی كه دانشجو در دانشگاه میآموزد (اعم از علوم انسانی یا غیر آن) متفاوت با شاكلهای كه در جامعه وجود دارد، نیست. این بدان معناست كه این جوامع با جوامع ما تفاوت زیادی دارند. وقتی فردی كه ریشههای سنتی دارد از محیط نسبتاً سنتی وارد دانشگاه میشود، قطعاً دچار تعارضهای جدی با محیط جدید خواهد شد.