loading...
فایلود شاپ
س بازدید : 57 پنجشنبه 09 دی 1395 نظرات (0)
ضرب المثل ها و ریشه های آنها

در این مقاله به بررسی و ریشه یابی معروف ترین ضرب المثل های فارسی را مدنظر داشته‌ایم و بدین لحاظ از منابع مختلفی سود جسته ایم

دانلود ضرب المثل ها و ریشه های آنها

ضرب المثل 
ریشه های آنها
مقالاتی در مورد ضرب المثل ها و ریشه های آنها
مطلب هایی در مورد ضرب المثل ها و ریشه های آنها
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 16 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 22

با كلیك بر روی هر كدام از ضرب المثل ها، صفحات جدیدی باز خواهد شد و شأن روایت هر كدام از آن مثل ها گاه كوتاه و گاه به تفضیل تقدیم می گردد. در بخش دوم نیز بیش از هزار ضرب المثل بی هیچ توضیحی تقدیم می گردد. در بخش دوم نیز بیش از هزار ضرب المثل بی هیچ توضیحی تقدیم می گردد. در بخش سوم به بیان ضرب المثل های رایج مناطق و شهرهای ایران پرداخته ایم و نمودی از این ادبیات عامیانه را در بین اقوام مختلف ایرانی باز جسته ایم.

در اینجا ذكر این نكته الزامی است كه همه آنچه در این بخش تقدیم شده است در تعریف خاص ضرب المثل نمی گنجد و در اصل برخی از موارد ذكر شده از منظر علم بیان، مقید معنی كنایه است. در اصل اینگونه موارد كنایه های معروف فارسی اند كه به دلیل كثرت استعمال با قدری تسامح عنوان ضرب المثل یا مثل سائره یافته اند. با همه این احوال حتی چنین كنایه هایی در تعریف عام ضرب المثل می گنجد.

كلاه شرعی

كلاه شرعی در اصطلاحات عامیانه و معنی و مفهوم مجازی كنایه از حیله شرعی است برای ابطال حق و احقاق باطلی. فی المثل ربا را كه از محرمات مصرحه شرع مبین است به نام مال الاجاره پول حلال شمردن و یا هب گفته ابوالفضل بیهقی نان همسایگان دزدیدن و به همسایگان دیگر دادن و امثال و نظایر آن كه همه و همه را اصطلاحاً كلاه شرعی گویند.

به طوری كه ملاحظه می شود كلاه شرعی از دو لغت كلاه و شرع تركیب یافته كه كلاه همان سربند و هر چیزی است كه با آن سر را بپوشانند و مجازاً وسیله ای برای سرپوش گذاشتن بر روی هرگونه منهیات و محرمات است كه به طور كلی معنی و مفهوم عذر و مكر تزویر و حیله از آن افاده می شود.

معنی لغوی شرع همان دین و آیین و كیش و مذهب و به طور كلی صراط مستقیم و راه راست است كه حق تعالی برای بندگان نهاده و بدان امر كرده است.

شرعی یعنی مشروع و حلال. احكام شرع همان تعالیم دینی و مذهبی است.

حكام شرع به متصدیان و متولیان احكام شرعی گفته می شود كه صرفاً به آنچه كه ناظر بر كتاب آسمانی و احكام و تعالیم مذهبی است رأی می دهند و از آن خط نباید و نتوانند خارج شوند.

كلاه شرعی در واقع كلاه غدر و مكر است كه در لباس شرع بر سر دین و آیین و اخلاق و وجدان و انصاف و شرایع الهی گذاشته می شود. برای باب مثال یك نمونه ذكر می‌كنیم:

سابقاً در پارس معمول نبود كه كسی با خواهر خود ازدواج كند ولی كمبوجیه دومین پادشاه سلسله هخامنشی عاشق یكی از خواهران خود شده خواست او را به حباله نكاه درآورد.

چون میل او برخلاف عادت بود قضات شاهی را خواسته پرسید: آیا قانونی نیست كه ازدواج خواهر را اجازه داده باشد؟ جواب دادند: قانونی را كه چنین اجازه ای داده باشد نیافته ایم، ولی هست قانون دیگری كه به شاه اجازه می دهد آنچه خواهد بكند. پس كمبوجیه با خواهری كه دوست داشت ازدواج كرد و بعد از چندی خواهر دیگر را گرفت.

سوء استفاده از عبارت آنچه خواهد بكند همان كلاه رعی است كه آدمی به تبعیت از هوای نفس بر سر اخلاق و وجدان می گذارد و هر چه دل هوسبازش بخواهد انجام دهد.

آش شله قلمكار

هر كاری كه بدون رعایت نظم و نسق انجام گیرد و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، به آش شله قلمكار تشبیه و تمثیل می شود. اصولاً هر عمل و اقدامی كه در تركیب آن توجه نشود، قهراً به صورت معجونی درمی آید كه كمتر از آش شله قلمكار نخواهد بود.

اكنون ببینیم آش شله قلمكار چیست و از چه زمانی معمول و متداول گردیده است.

ناصرالدین شاه قاجار بنابر نذری كه داشت سالی یك روز، آن هم در فصل بهار، به شهر ستانك از ییلاقات شمال غرب تهران و بعدها به علت دور راه به قریه سرخه حصار، واقع در شرق تهران میرفت. به فرمان او دوازده دیگ آشی بر بار می گذاشتند كه از قطعات گوشت چهارده رأس گوسفند و غالب نباتات مأكول و انواع خوردنی ها تركیب می شد. كلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در این آشپزان افتخار حضور داشتند و مجتمعاً به كار طبخ و آشپزی می پرداختند. عده ای از معاریف و موجهین كشور به كار پاك كردن نخود و سبزی و لوبیا و ماش و عدس و برنج مشغول بودند. جمعی فلفل و زردچوبه و نمك تهیه می كردند. نسوان و خواتین محترمه كه در مواقع عادی و در خانه مسكونی خود دست به سیاه و سفید نمی زدند، در این محل دامن چادر به كمر زده در پای دیگ آشپزان برای روشن كردن آتش و طبخ آش كذایی از بر و دوش و سر و كول یكدیگر بالا می رفتند تا هر چه بیشتر مورد لطف و عنایت قرار گیرند. خلاصه هر كس به فراخورشان و مقام خویش كاری انجام می داد تا آش مورد بحث حاضر و مهیا شود. چون این آش تركیب نامناسبی از غالب مأكولات و خوردنی ها بود، لذا هر كاری كه تركیب ناموزون داشته باشد و یا به قول علامه دهخدا: چو زنبیل در یوزه هفتاد رنگ باشد؛ آن را به آش شله قلمكار تشبیه می كنند.

دوغ و دوشاب یكی است

وقتی كه به زحمات و فداكاری های افراد توجه نشود و خوب و بد و زشت و زیبا در یك كفه قرار گیرد به ضرب المثل بالا استشهاد و تمثیل می كنند و یا به عبارت دیگر می گویند: دوغ و دوشاب پیشش یكی است.

چون اسا كار در این كتاب بر این است كه ریشه های واقعی امثال و حكم از لابلای تاریخ و افكار و عقاید مردم این سرزمین بیرون كشیده شود و یكی از آنها ریشه همین ضرب المثل است، علی هذا دریغ دنست كه از آن سطری نگوییم و سطری نپردازیم.

دوغ كه متفرع از ماست است و پس از گرفتن كره از ماست باقی می ماند در محیط گله داری بیشتر به مصرف تغذیه سگان گله می رسید. دوشاب همان شیره است كه با پختن آب انگور به دست می آید.

اما وجه تناسب دوغ و دوشاب و توجه به اهمیت یكی بر دیگری را در سرزمین لرستان باید جستجو كرد زیرا به قرار تحقیق لرهای گله دار برای دوغ كه كره آن گرفته شده ارزش و اهمیتی قابل نبوده اند و غالباً آن را به دور می ریختند.

دوشاب كه به اصطلاح دیگر آن را شیره می گویند چون مواد اولیه و وسایل تهیه و تدارك آن برای گله دارها فراهم نبود بدون تردید عزت و اهمیت بیشتر داشت و هرگز دوغ بی خاصیت در نزد لرها نمی توانست جای دوشاب را بگیرد.

لرهای گله دار و به طور كلی طبقه حشم دار، دوشاب را به سبب شیرینی و حلاوتش دوست دارند زیرا علاوه بر آنكه ذائقه را شیرین می كند در سرمای سخت زمستان در كوهستان ها بر میزان كالری و حرارت بدن می افزاید.

1- در مازندران كفی را كه با پختن شكر سرخ از نیشكر به دست می آید به گویش مازندرانی دشو می گویند كه به فارسی همان دوشاب است.

دو قورت و نیمش باقی است

ضرب المثل بالا درباره كسی به كار می رود كه حرص و طمعش را معیار و ملاكی نباشد و بیش از میزان قابلیت و شایستگی انتظار تلطف و مساعدت داشته باشد. عبارت مثلی بالا از جنبه دیگر هم مورد استفاده و اصطلاح قرار می گیرد و آن موقعی است كه شخص در ازای تقصیر و خطای نابخشودنی كه از او سرزده نه تنها اظهار انفعال و شرمندگی نكند بلكه متوقع نوازش و محبت و نازشست هم باشد.

در این گونه موارد است كه اصطلاحاً می گویند: “فلانی دو قورت و نیمش باقی است”. یعنی با تمتعی فراوان از كسی یا چیزی هنوز ناسپاس است.

اكنون ببینیم این دو قورت و نیم از كجا آمده و چگونه به صورت ضرب المثل درآمده است.

چون حضرت سلیمان پس از مرگ پدرش داود بر اریكه رسالت و سلطنت تكیه زد بعد از چندی از خدای متعال خواست كه همه‌ی جهان را درید قدرت و اختیارش قرار دهد و برای اجابت مسئول خویش چند بار هفتاد شب متوالی عبادت كرد و زیادت خواست.

در عبادت اول آدمیان و مرغان و وحوش. در عبادت دوم پریان. در عبادت سوم باد و آب را حق تعالی به فرمانش درآورد.

بالاخره در آخرین عبادتش گفت: “الهی، هر چه به زیر كبودی آسمان است باید كه به فرمان من باشد”.

خداوند حكیم علی الاطلاق نیز برای آنكه هیچ گونه عذر و بهانه ای برای سلیمان باقی نمانده هر چه خواست از حكمت و دولت و احترام و عظمت و قدرت و توانایی، بدو بخشید و اعاظم جهان از آن جمله ملكه سبا را به پایتخت او كشانید و به طور كلی عناصر اربعه را تحت امر و فرمانش درآورد.

باری، چون حكومت جهان بر سلیمان نبی مسلم شد و بر كلیه مخلوقات و موجودات عالم سلطه و سیادت پیدا كرد روزی از پیشگاه قادر مطلق خواستار شد كه اجازت فرماید تا تمام جانداران زمین و هوا و دریاها را به صرف یك وعده غذا ضیافت كند! حق تعالی او را از این كار بازداشت و گفت كه رزق و روزی جانداران عالم با اوست و سلیمان از عهده‌ی این مهم برنخواهد آمد.

سلیمان بر اصرار و ابرام خود افزود و عرض كرد:

“بار خدایا، مرا نعمت قدرت بسیار است، مسئول مرا اجابت كن. قول می دهم از عهده برآیم”!

مجدداً از طرف حضرت رب الارباب وحی نازل شد كه این كار در ید قدرت تو نیست، همان بهتر كه عرض خود نبری و زحمت ما را مزید نكنی. سلیمان در تصمیم خود اصرار ورزید و مجدداً ندا در داد:

“پروردگارا، حال كه به حسب امر و مشیت تو متكی به سعه ملك و بسطت دستگاه هستم، همه جا و همه چیز در اختیار دارم. چگونه ممكن است كه حتی یك وعده نتوانم از مخلوق تو پذیرایی كنم؟ اجازت فرما تا هنر خویش عرضه دارم و مراتب عبادت و عبودیت را به اتمام و اكمال رسانم”.

استدعای سلیمان مورد قبول واقع شد و حق تعالی به همه جنبندگان كره خاكی از هوا و زمین و دریاها و اقیانوس ها فرمان داد كه فلان روز به ضیافت بنده محبوبم سلیمان بروید كه رزو و روزی آن روزتان به سلیمان حوالت شده است.

سلیمان پیغمر بدین مژده در پوست نمی گنجید و بی درنگ به همه‌ی افراد و عمال تحت فرمان خود از آدمی و دیو و پری و مرغان و وحوش دستور داد تا در مقام تدارك و طبخ طعام برای روز موعود برآیند.

بر لب دریا جای وسیعی ساخت كه هشت ماه را فاصله مكانی آن از نظر طول و عرض بود: “دیوها برای پختن غذا هفتصد هزار دیگ سنگی ساختند كه هر كدام هزار گز بلندی و هفتصد گز پهنا داشت”.

چون غذاهای گوناگون آماده گردید همه را در آن منطقه وسیع و پهناور چیدند. سپس تخت زرینی بر كرانه دیا نهادند و سلیمان بر آن جای گرفت.

آسف برخیا وزیر و دبیر و كتابخوان مخصوص و چند هزار نفر از علمای بنی اسرائیل گرداگرد او بر كرسی ها نشستند. چهار هزار نفر از آدمیان خاصگیان در پشت سر او و چهار هزار پری در قفای آدمیان و چهار هزار دیو در قفای پریان بایستادند.

سلیمان نبی نگاهی به اطراف انداخت و چون همه چیز را مهیا دید به آدمیان و پریان فرمان داد تا خلق خدا را بر سر سفره آورند.

دانلود ضرب المثل ها و ریشه های آنها

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2415
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 112
  • بازدید امروز : 11
  • باردید دیروز : 189
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 688
  • بازدید ماه : 4,649
  • بازدید سال : 33,012
  • بازدید کلی : 220,177
  • آخرین نظرات
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • تخفيف ريحون - 1396/04/31
    تخفيف ويژه 10 هزار ...
  • شیدا - 1395/09/05
    سلام.خوبی؟ اگر مایل ...
  • طراحی سایت املاک - 1395/09/05
    ممنون از مطلب علمی ...
  • دانستنی ها - 1395/09/04
    سلام وبلاگ خوبی ...
  • بلرینگ - 1395/08/16
    ممنون از شما از وبلاگ ...
  • نازنین - 1395/08/15
    سلام خسته نباشید، اگه ...
  • بلبرینگ - 1395/08/14
    با سلام من از وبلگ شما ...
  • کدهای اختصاصی