نشانهشناسی
نشانه شناسی (Semiotics) چیست؟ واژه نشانه شناسی دارای ریشهای یونانی است این علم در قلمرو نشانه (sign) و معنا (meaning) به پژوهش میپردازد این نام در حقیقت از واژگان علم پزشكی كه علائم بیماریها را مورد بررسی قرار میدهد، برگرفته شده است از دوران باستان، فیلسوفان، منطقدانان و دستورشناسان به تحقیق درباره نشانهها مشغول بودهاند و از عصر رمانتیك تا |
دسته بندی | علوم انسانی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 28 |
نشانه شناسی (Semiotics) چیست؟
واژه نشانه شناسی دارای ریشهای یونانی است. این علم در قلمرو نشانه (sign) و معنا (meaning) به پژوهش میپردازد. این نام در حقیقت از واژگان علم پزشكی كه علائم بیماریها را مورد بررسی قرار میدهد، برگرفته شده است. از دوران باستان، فیلسوفان، منطقدانان و دستورشناسان به تحقیق درباره نشانهها مشغول بودهاند و از عصر رمانتیك تا به امروز شاهد تلاش پیگیر زبانشناسان، مردمشناسان، روانشناسان، جامعهشناسان و ادبیاتپژوهان برای تدوین نظریهای منسجم درباره دلالت در ارتباط (signification in communication ) و شناخت (knowledge ) بودهایم و این خود تعریف جدیدی ار این موضوع علم نشانهشناسی است.
چالرز پیرس فیلسوف آمریكایی، زیگموند فروید روانپزشك اتریشی، فردینال سوسور زبانشناس سوئیسی و آلژیرداس گرمس معناشناس فرانسوی لیتوانیایی تبار خدمات بیشائبهای به نشانهشناسی در قرن بیستم نمودند. تكیه آنها بیشتر بر جوانب مختلف ماهیت عینی معنا و نقش انكارناپذیر آن در فرایندهای قیاسی (deductive ) اندیشه، احساسات، ساختار (structure ) زبان انسانی و كنشهای روایت شده (narratated acts) یا قابل روایت بوده است. ما انسانها و در بعضی از موارد حیوانات در قالب نشانه ها اعم از زبانی و غیرزبانی (non-linguistic) میاندیشیم، حتی به وسیله آنها احساس میكنیم و در واقع در جهانی مملو ار نشانههای زبانی (linguistic signs) زندگی میكنیم. اما نشانههای زبانی تنها بخشی از معضل دلالت را تشكیل میدهد. در عصر ما نشانهشناسی از یك سو بدل به یكی از شاخههای فراگیر علوم انسانی شده و از سوی دیگر به صورت یكی از ابعاد مهم فلسفه باقی مانده است و نقش آن را به عنوان زبان واحد علوم انسانی، میتوان با نقش ریاضیات در علوم طبیعی مقایسه كرد. پژوهشهای منحصر به فرد نظری و علمی محققانی چون بپتیتو فیلسوف فرانسوی،اكو همكار ایتالیایی او و توم ریاضیدان فرانسوی تاثیر به سزایی در پیشرفت نشانهشناسی در بین علوم دیگر شده است.
آثار سوسور به همراه آثار رومن یاكوبسن (زبانشناس روسی)، علم زبانشناسی كشور دانمارك را كه دارای بزرگانی چون اتو یسپرسن، ویگو بروندل، كنود تویهبوو، پل دیدهریكسن(متخصص علم صرف و نحو) و لوییس یلمسلو( زبانشناس تطبیقی و پدر نظریه زبانشناختی گلوسماتیك (Glossematics) بوده است،به شدت تحت تاثیر قرار داد. این محققان البته بجز یسپرین از بنیانگذاران حوزه زبانشنانسی كپنهاگ(Copenhagen School of Linguistics) مسیر این علم را تغییر داد. نظریات آنان امروزه نیز بخصوص برای پژوهشهای زبانشناختی و نشانهشناختی معاصر در زمینه دلالت هماوردی قدر به شمار میرود.
همانگونه كه مطلع هستید، هر چند كه تحقیقات نظری فروید، سرنوشت كاملا متفاوتی پیدا كرد ولی تاثیر انكارناپذیری بر متنشناسی (textual science) دانمارك كه از دهه 60 به بعد تكامل یافته است، برجای گذاشت. از سوی دیگر آثار پیرس در بهره جستن از منطق (logic) و حفظ جنبه فلسفی نشانهشناسی نقش عمدهای ایفا كرده است. ریاضیات نیز از طریق الگوهای پویا و پركاربرد رنه تامس در این امر سهیم گردیده است. اولین كسی كه این الگوها را با معناشناسی (semantics) ساختارگرای گرمس- كه در دهه های 80 و 90 در نشانه شناسی دانمارك متكامل گردیده است- تلفیق كرد، پتیتو بود. نشانه شناسی همیشه الهام بخش مطالعات فرهنگی و زیباشناختی (aesthetic) بوده است و در عین حال این پژوهش ها را مورد نقد و بررسی قرار داده است. شاهد این مدعی مطالعات مستمر و طنزآمیز اكو است كه كاربرد این تحقیقات، خصوصا نظریات او دربارة فلسفه نشانه شناختی پیرس، گاه و بیگاه در فلسفه علم نیز به چشم می خورد. پژوهش های زیست شناختی و ادراكی (cognitive) همانند علم اطلاعات (information science) به شكل قابل ملاحظه ای تحت تأثیر پرسش هایی كه در علم نشانه شناسی مطرح است قرار گرفته است. تحقیقات تامس و گرمس در برداشتی كه نشانه شناسان دانماركی- براساس نظریة فاجعه (Catastrophe Theory)- از نشانه شناسی پویا و كیفی (modal)داشته اند. نقش به سزایی داشته است و در واقع این نگرش آنها تمامی جوانب حیطة گستردة «معنا» را دربرمی گیرد. خوشبختانه طی سالهای اخیر پژوهش های نشانه شناختی از عمق و گستردگی بیشتری برخوردار گردیده است.
یكی از خصایص منحصر به فرد «نشانه شناسان» این است كه آنها معمولاً تحقیقات خود را در دو راستا یعنی در زمینه نشانه شناسی و در عین حال، یك علم دیگر متمركز میكنند. این موضوع شامل حال تمام پیشگامان فوق الذكر و اكثر محققان معاصر میشود و باید توجه داشت كه حوزة تجربی (empiric) علم نشانه شناسی بسیار گسترده است و به همین دلیل به سختی میتوان آن را یك زمینه علمی مستقل تلقی نمود. از سوی دیگر اگر همان طور كه ژولیا كریستوا معتقد است نشانه شناسی یك علم خودمحور بود و این خودمحوری جزیی از تعریف آن به شمار می رفت، نشانه شناسی به عنوان یك علم یا محكوم به فنا بود و یا فقط در حد یك نظریه می توانست بقای خود را حفظ كند.