نابرابری های اجتماعی
مفاهیم اساسی تحقیق نابرابری اجتماعی وضعیتی است كه در چارچوب آن، انسانها دسترسی نابرابری به منابع ارزشمند، خدمات و موقعیتهای برتر جامعه دارند چنین نابرابری هنگامی روی میدهد كه افراد و گروهها، یكدیگر را درجهبندی و سپس ارزیابی كنند از همه مهمتر این كه نابرابری اجتماعی در رابطه با موقعیتهای متافوت در ساختار اجتماعی بودجود میآید مكانیسم اساسی نا |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 20 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 32 |
اسملسیر (1988) نابرابری اجتماعی را چنین تعریف نموده است: وجود تفاوتهای دایمی و منظم در قدرت خرید كالاها، خدامات و امتیازات میان گروههای معینی ازمردم شاخص آن نابرابری در دادن پاداش به كار است. بحث نابرابری اجتماعی به شدت با قضاوتهای ارزشی در آمیخته است. تعریف و توصیف مفهوم برابری و كم وكیف آن، بستگی به وضعیت اجتماعی و اقتصادی و باورها و زیربنای فكری ارائه كننده تعریف دارد.
لغت نامه انگلیسی اكسفورد، تعاریف زیر را از واژه برابری ارائه نموده است.
- وضعیتی كه فرد در آن از شأن و حیثیت، مرتبه و یا امتیازاتی برابر با دیگران برخوردار است.
- شرایطی كه در آن برابری از لحاظ قدرت، توانایی، موفقیت یا ؟ برای همه وجود دارد.
- شرایطی كه در آن تعادل، توازن، عدل و انصاف و تناسب وجود داشته باشد.
در عرصه علوم اجتماعی، نابرابری در دومعنا بكار میرود: نخست به معنای نابرابری در ثروتهای مادی و دوم دارا نبودن موقعیتیشان با سایر افراد از لحاظ بوخورد و رفتاری كه با فرد میشود و به نظر میرسد معنای جامعه شناختی نابرابری در واقع به معنای برخورد و رفتار غیریكسان، یعنی حالت دوم است. (مال، 1377: 102 –104)
روسوو نابرابری اجتماعی
ژان ژاك روسو از اولین كسانی است كه در عصر تحولات عظیم صنعتی و فكری در اروپا به موضوع نابرابری پرداخته و دورشدن انسانها از طبیعت و شكلگیری جامعهمدنی را از عوامل مؤثر در از بین رفتن ویژگیهای فطری و پسندیده انسانها (برابری خواهی) میداند. روسو معتقد است مبنا و اساس برابری میان انسانها خواست یا ارادة عمومی [1]است كه مانع از آن می شود، حاكمان از قدرت اعطایی مردم برای ایجاد نابرابری سوء استفاده كنند. روسو مینویسد: باید دیابیم نه فقط میزان و حد قدرت و ثروت برای هركس باید معین باشد، بلكه به گونهای عمل شود كه هیچ شهروندی آن قدر ثروتمند نباشد كه بتواند دیگران را بخرد و هیچ شهروندی آن قدر فقیر نباشد كه مجبور به فروختن خود شود.
ماركس و نابرابری اجتماعی
برابری به طور كلی، از دیدگاه ماركیسم از آمارهای اساسی هرنظام اجتماعی عادلانه محسوب میشود. به اعتقاد وانكلس محو طبقات بهرهكش و ساختمان مناسبات سوسیالیستی بسیاری ازنشانهها و مسائل ناشی از نابرابری اجتماعی را حل میكند. از نظر ماركس انتقال مالكیت ابزار توید از فرد به جامعه موجب میشود كه اكثریت مردم، صرفنظر ازمنشأ خانوادگی، پایگاه اجتماعی و اعتقادات دینی و غیره در موقعیت برابر قرار گیرند. سوسیالیسم، نابرابری برمبنای جنس و نژاد را از میان می برد و با پشتیبانی دولت حقوق اجتماعی برابر را بدان همة افراد تأمین میكند.
به عقیده ماركس گرایان نیز، نابرابر در ثروت تنها در نظام كمونیسم برطرف خواهد شد: زیرا در این نظام، تفاوتهای اساسی اجتماعی در مشاغل و كارها از بین خواهد رفت و در نهایت اصل هركس به اندازه نیازش اعمال خواهدشد. به عقیده آنان تنها با فراهم شدن شرایط مادی و معنوی كمونیسم است كه امان حذف كامل نابرابرهای اجتماعی فراهم میشود كه شرط آن بالا رفتن بازدهی تولید و رشد فكری و فرهنگی یك یكایك افراد است.
نظریه نخبه گرایانه[2] و نابرابری
یعنی از مهمترین وعمدهترین نظریاتی كه در زمینه توجیهنابرابری اجتماعی – اقتصادی و سیاسی مطرح گردیده است نظریه نخبهگرایانه پارتو[3]، موسكا[4] میخلز[5] می باشد. در این نظریه جامعه به دو طبقه بالا دست (تخبگان حكمرانان) و فرو است (فروانبران – تودهها) تقسیم میشود. اما این طبقه بالا دست دارای ثبات و پایداری نبوده و دائم در تغییر است. از نظر نخبهگرایان عامل اصلی تفكیكی اجتماعی، حاكمیت (سیاست) است و نه پایگاه اقتصادی و طبقات به معنای اقتصادی و تاریخی آن وجود ندارند.
نظریه نابرابر گرهاردلنسگی
لنسگی (1966) پیش فرضهای خود را در زمینه نابرابری اجتماعی اینگونه توصیف نموده است:
1- انسانها موجوداتی اجتماعیاند 2- هرگاه انسانها مجبور به انتخاب شوند، منافع خود گروه مورد علاقةخود را برمنافع سایرین تریج میدهند.
3- انسان همولو طالب كالا و خدمات بیش از میزانی است كه در اختیارش قرار دارد.
- درهر جمعه انسان مبارزهای برای پاداشها وجود دارد.
- لنشی سه نوع منافع و اهداف فردی را بقا و تندرستی، ایجاد وسایل راحتی و محبت معرفی مینماید و اهداف ابزاری پول، ادارات و آموزش و نظایر آن را كه در دستیای به سایر اهداف مورد استفاده قرار میگیرد، بر میشمارد. وی عقیده دارد، مبارزه باری رسیدن به پاداشهای اجتماعی و حفظ آنها در همه جوامع بشری وجود دارد، اما چون افراد از نظر طبیعی دارای صفات (استعدادها ، توانایی و امكانات) مساوی برای مبارزه نیسند، بنابراین درجهی از نابرابری اجتناب ناپذیر خواهد بود.
عوامل نابرابری از نظر لنشی عبارتنداز: 1- سطح پیشرفت تكنولوژی 2- تهدید خارجی 3- ایدئولوژی 5- رهبری
ملك (1377) در كتاب جامعه شناسی قشرها و نابرابرهای اجتماعی ضمن پرداختن به موضوع نابرابری آن را به شكل زیر طبقهبندی نموده است. 1- نابرابریهای نژادی قومی 2- نابرابریهای جنسی 4- نابرابریهای اجتماعی 5- نابرابریهای اقتصادی 6- نابرابری قدرت (ملك، 1377 : 105 : - 126)
فرانظریه وابستگی و تئوری نظام جهانی[6] والرشتاین[7]
چلبی (1375) در بحث خود مختاری ملی به طرح فرانظریه وابستگی پرداخته و مینویسد:
فرانظریه وابستگی های و تئوریهای گوناگونی است و همه آنها كم وبیش در دوچیز وجه مشترك دارند، اول مسأله اساسی آنها یعنی روابط نامتفارن بین جوامع و دوم قضیهای محوری[8] كه ادعا میكند. وابستگی مانع توسعه پایدار است.
چلبی در تغسیر موضوعات فوقالذكر سه تئوری را در فرانظریه وابستگی از هم تمیز میدهد: 1- نظریه توسعه نیافتگی وابسته 2- نظریه توسعه وابسته 3- نظریه برگشت وابستگی[9].
1