اصول و فن نگارش فارسی
نویسندگی برای نویسندگی باید در انسان سه شرط فراهم شود 1 اینكه تصمیم قاطع و جدی بگیرد و بپذیرد كه نویسندگی هم فنی است مانند فنون دیگر كه قابل یادگیری می باشد 2 اعتماد به نفس لازم را فراهم كردن به منظور یادگیری مهارت نویسندگی 3 اوقات خاصی را برای مطالعه ونوشتن اختصاصی دادن پر واضح است كه در این صورت انسان مقدمات كار نویسندگی را برای خود فراهم كرده |
دسته بندی | زبان و ادبیات فارسی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 274 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 121 |
چرا نوشتن از گفتن دشوارتر است؟
انسانها گمان می كنند كه چون زبان فارسی زبان مادری شان است و با آن آشنا هستند نیازی به آموختن آن ندارند، در حالیكه این گمانی باطل و بیهوده است! زبان – هر چند هم زبان مادری انسان باشد– دستگاهی است پیچیده كه برای فهم مقصود و منظور گوینده به آن زبان، آشنایی با آن پیچیدگی های موجود ، لازم و ضروری است. بهترین دلیل این مدعا هم این است كه اصولاً نوشتن ازگفتن بسیار مشكل تر است. وقتی انسان سخن می گوید به دلیل اینكه شنونده در روبروی انسان قرار دارد می تواند با لحن كلام و تغییرات لازم ، معنا و مفهوم مورد نظر را به او بفهماند، گاهی كلمات را شكسته ادا كند گاهی كلمات را با تغییر لحن كلام درمعنی خاص خود بكار برد، در حالی كه در نوشتن اینگونه نیست. اولاً در نوشتن ما تصمیم می گیریم كه نوشته خود را ماندگار كنیم و بوسیله خط و كتابت آنرا به انسانهایی كه اكنون جلو چشم ما حاضر نیستند ، برسانیم، پس لازم می آید كه كلمات به گونه ای انتخاب شوند كه نظم فكری و كلامی افزونتری داشته باشند. ثانیاً چون هنگام نوشتن، مخاطب ما افراد مختلف- با سطح فكرهای مختلف- می باشند این است كه باید در هنگام نوشتن مقصود طوری بیان شود كه مبهم نباشد و كلمات در معانی صحیح و درست خود بكار روند و كلمات در اجزای مخصوص جمله هر كدام در جای مخصوص خود قرار بگیرند تا فهم مطالب را دشوار نسازند.
نویسنده خوب كیست؟
هر چند نمی توان برای همه نویسندگان ویژگیهایی مشخص و یكسان برشمرد اما در مجموع میتوان گفت نویسنده خوب كسی است كه دردی و انگیزه ای برای گفتن دارد و هدفی عالی و فوقالعاده را جستجو می كند و هیچ وقت از جاده حق دور نمی شود و قلم نویسندگی و شخصیت عملی خودش را به چیزهای بی ارزش دنیایی نمی فروشد و خواسته های فردی و شخصی را به منافع عمومی ترجیح نمی دهد. با ادبیات ملی آشنایی دارد، خلاقیت و نوآوری دارد، واقع بین است، حداقل با یك یا دو زبان خارجی آشنایی دارد، از همه مهمتر وجدان انسانی و علمی خود را همیشه مدنظر قرار می دهد و از موضوع كاملاً اطلاع دارد آگاه است.
چه كار كنیم تا نویسنده خوبی شویم؟
بسیاری از صاحب نظران معتقدند كه فن نویسندگی از جمله فنون ومهارتهایی است كه بعد از آشنایی با رموز و دقایق ونكات باریك آن به آغاز راه رسیده ایم به این معنی كه تنها با آموختن و یادگیری و به خاطر سپردن قوانین نویسندگی نمی توان نویسنده خوبی شد، بلكه این فن مثل رانندگی و شنا تمرین و ممارست عملی را نیازمند است! دقت داشته باشیم كه نویسنده شدن غیر از نوشتن است مثلاً هر انسانی ممكن است در جیبش كمی پول داشته باشد اما به صرف داشتن این پول، ما نمی توانیم او را پولدار بنامیم، پول دارد اما ما نمی توانیم به او پولدار بگوئیم! پس معلوم می شود كه پول داشتن غیراز پولدار بودن است، پس با این حساب نویسندگی هم غیر از نوشتن چیزی است. یك نفر ممكن است دهها جلد كتاب بنویسد مثلاً درباره تاریخ، فسلفه، طب، نجوم، ریاضی و … ما به چنین شخصی ممكن است مورخ، فیلسوف، پزشك، منجم، ریاضی دان و… بگوییم، اما هرگز به او نویسنده نمی گوئیم، پس معلوم می شود نویسندگی غیر از نوشتن چیزی است. عكس این مطلب هم صادق است یعنی ممكن است یك نفر حتی یك جلد كتاب بنویسد اما به محض نوشتن همان یك جلد كتاب، نه تنها به او نویسنده می گوئیم بلكه ممكن است او رابه عنوان یكی از بینیانگذاران روش خاص نویسندگی خطاب كنیم مثلاً محمد علی جمالزاده – پدر قصه نویسی معاصرزبان فارسی- با نوشتن كتاب «یكی بود یكی نبود»- كه تشكیل یافته از چند داستان- نه تنها عنوان نویسنده موفق به خود گرفت ، بلكه روشی را در نویسندگی بنیان نهاد كه دهها كتاب به پیروی از آن روش نوشته شد و به همین دلیل ما محمد علی جمالزاده را هر چند كه آثار دیگرش را هم نمی نوشت و چاپ نمی كرد- به صرف نوشتن همین یك اثر به عنوان یكی از پیامبران نویسندگی معاصر خطاب می كردیم.[1]