اعتماد و خودباوری (انسان شناسی)
اگر بخواهم، همان گونه كه هستم خود را بپذیرم، پس باید به این راضی باشم كه دیگران را نیز، همانطور كه هستند بپذیرم ما همیشه میخواهیم كه والدینمان را مثل خودمان بپذیریم و تاكنون نیز نتوانستهایم آنها را همانگونه كه هستند پذیرا باشیم پذیرش، به خودمان و به دیگران این توانایی را میبخشد كه خودمان باشیم این خودخواهانه است كه برای دیگران سنجیده شود ما می |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 58 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 141 |
- من، قدرتم را میطلبم و به آن سوی همة محدودیتها میروم.
اعتیاد
من خود را میبخشم و آزاد مینمایم.
اعتیاد، عادت عمیق داشتن به چیزهایی است كه خارج از موجودیت من است. میتوانم به انواع داروها، الكل، سكس و سیگار اعتیاد داشته باشم؛ به سرزنش كردن، پیش داوری، بیماری، مقروض بودن، حقارت و بدگمانی نیز معتاد باشم. اما از جهتی، میتوانم به فراسوی همة این عادتها نیز حركت كنم. اعتیاد، قدرتم را تا حد یك عادت پلید یا یك ذات مقدس پیش میبرد. من میتوانم قدرتم را پس بگیرم. و این، همان لحظة بازپس گرفتن قدرت است! من انتخاب میكنم كه عادت مثبت خود را، كه زندگی اینجاست برای من، افزایش دهم. من میخواهم خودم را ببخشم و شروع به حركت كنم. من، روحی جاودان دارم كه همواره با من است و اكنون اینجاست… با من. من، آرام و رهایم، و زیستی دوباره را به خاطر بیاورم آنگونه كه عهادت كهنة غلط را از خود دور كنم و عاداتی تازه و روشن را تمرین كنم.
- زندگی به من عشق میورزد و من در امنیت هستم.
جوانان
من، آزادانه گفتگو میكنم.
من در امنیت و آرامش پرورش یافتم. من، به آموختن، پرورش یافتن و تغییر كردن، عشق میورزم و در این میان، احساس امنیت میكنم، زیرا میدانم كه تغییر یافتن، قسمتی طبیعی از زندگی است. شخصیت من، قابل انعطاف است و با جریان زندگی حركت، برایم ساده. وجود درونی من، سازگار است، با این حال در هر حادثه و تجربهای، در امنیت و آرامشم. وقتی كودكی بیش نبودم، نمیدانستم كه آینده برایم چه خواهد آورد. و اكنون نیز كه سفرم را به سوی سالمندی آغاز كردهام، میدانم كه فردا یعنی ندانستهها و اسراری سر به مهر. من این را انتخاب كردم كه باور كنم در امنیت و آرامش پرورش یافتم و عهده دار زندگی خود هستم. نخستین فعالیت بزرگسالیام، آموختن این است كه بیچون و چرا به خود عشق بورزم زیرا دیگر میتوانم به هر آنچه ممكن است آینده برایم بیامورد، دست بیابم.
- من، نظراتم را، عاقلانه به كار میبندم.
نظرات
در آغاز، سخن وجود دارد.
هر اندیشهای كه در ذهن دارم و هر جملهای كه بر زبان میآورم، یك نظر به حساب میآید، آن نظرات یا منفی است یا مثبت. نظر مثبت، اتفاق مثبت میآفریند و نظر منفی، اتفاق منفی، با كاشتن بذر گوجه فرنگی، فقط بوتة گوجه فرنگی سبز و پرورش خواهد یافت و از یك میوة بلوط، فقط درخت بلوط رشد خواهد كرد، و با بزرگ شدن توله سگ، فقط یك سگ به وجود میآید. پس اگر ما دربارة خودمان یا زندگیمان، حرفهای منفی بزنیم، فقط حوادث یا اتفاقات منفی به بار خواهد آمد. بنابراین اكنون بر میخیزیم، و به آن سوی عادتهای خانوادهام كه زندگی را در مسیری منفی میدیدند حركت میكنم. نظر تازة من، فقط گفتن از خوبی هایی است كه در زندگیام وجود دارد. از این پس، فقط خوبی به سوی من خواهد آمد.
- ادعای من مهم نیست، میدانم كه محبوب هستم.
همدستان
این نیز میگذرد، و ما پرورش كرده از آن آن سود خواهیم برد.
ما، بیهیچ و راهنمایی، مسیر آبها را لفظاً در نوردیدهایم. و در این مسیر، هر گرفتار شدهای، با دانش و فهمی كه در این نقطه زا زمان و فضا دارد، بهترین كاری كه میتواند، انجام میدهد. به خودتان افتخار كنید. زیرا توانایی انجام شما، بیشتر از آن چیزی است كه فكر میكنید. به خاطر داشته باشید كه هر كسی در هر نقطه از این سیاره كه باشد، بهبود یافتة دردی است كه ما توانایی خلق ان را داشته و داریم. بهبود وشفا باید خواسته شود. مهم نیست كه شما به چه زبانی صحبت میكنید؛ عشق از طریق قلب با ما سخن میگوید. زمان، هر روز و به آرامی میگذرد و احساس میكند كه عشق از قلبتان به سوی دستها و پاهایتان و از میان همة اعضای بدنتان جاری است عشق، قدرتی شفابخش است. عشق همة درها را میگشاید. عشق، قدرتی همیشه آماده و جهانی است كه برای كمك رساندن به ما، برای پیروز شدن بر هر ادعایی در زندگیمان، اینجا است. قلبتان را بگشاید. بگذارید عشق جریان یابد، برابری خویش را با آن قدرتی كه شما را آفریده، احساس كنید.
- من در جهان خود، اختیار كامل دارم.
اختیار
من، حاكم زندگی خویش هستم.
هیچ كس، هیچ جا، یا هیچ چیزی قدرتی فراتر از من ندارد، زیرا من، تنها اندیشنده در ذهن خویش هستم. چونان كودكی، نشانههای اختیار خدایان را پذیرفتم. اكنون میآموزم كه قدرتم را باز پس گیرم و نشان اختیار خویش باشم؛ و نیز خود را چون مسئولی قدرتمند بپذیرم. آنچنانكه هر صبح میاندیشم، خرد درونی خویش را احساس میكنم. مدرسة زندگی، عمیقترین و كاملترین مدرسهای است كه خود را در آن، آموزگار و آموزنده مییابیم. ما هر یك، در این مدرسه میآییم تا چیزهایی را یاد بدهیم و چیزهایی دیگری را یاد بگیریم و چون به اندیشههای خویش گوش میسپاریم، ذهنم را به سوی اعتماد به خرد درونیام هدایت میكنم. پرورش دهید، آغاز كنید و واگذارید همة كارهای روی این گرة خاكیتان را به سوی سرچشمة الیتان همه چیز خوب است.
- من، از حصارها گذشته، به سوی امكانات میروم.
حصارها
در زندگیام، حصاری وجود ندارد.
دروازههای رو به خرد و آموزش، همیشه بازند و بیشتر و بیشتر، دوست دارم كه به سوی آنها گام بردارم. حصارها، بندها، موانع، و مشكلات، آموزگاران شخصی هستند كه به ما این فرصت را میدهند، از گذشته خارج شده، به سوی همة امكانات هستی وارد شدیم. من به ذهن خویش و هر آنچه در مسیرش وجود دارد كه بالاترین اندیشة قابل تصور است، عشق میورزم. وقتی ذهنم به چیزهای خوب میاندیشد، حصارها و بندهای ناپدید میگردند. زندگیام از معجزات كوچك بر میشوند. و اكنون و همیشه، این اجازه را به خود میدهم تا هیچ كاری نكنم جز آنكه بنشینم و روی بگشایم به سوی خرد الهی، من دانش آموز زندگیام و به آن عشق میورزم.
- گلها مثل مردمان، در ظاهر زیبا و همواره شكوفا هستند.
زیبایی
زیبایی مرا برانگیخت و بهبود بخشید.
زیبایی همه جا هست. زیبایی طبیعت، از هر گل كوچكی، از انعكاس نقش نور در آب و از قدرت خاموش درختان كهنسال خواهد درخشید. طبیعت مرا به لرزه میاندازد، از نو میآفریند و خستگیام را از تن می زداید. من آرامش، لذت و بهبود را در چیزهای سادة زندگی مییابم. وقتی عاشقانه به طبیعت مینگرم، آنرا برای عاشقانه دیدن در خودم، آسان مییابم. من، قسمتی از طبیعت هستم؛ پس در یگانگیام زیبا هستم. به هر سو نگاه میكنم، زیبایی را میبینم. امروز با همة زیبایی زندگی در آمیختهایم.
- صورتحسابهای من، توانایی پرداخت مرا تأیید میكنند.
صورتحسابها
من به راحتی پرداخت میكنم.
قدرتی كه ما را آفریده، همه چیز را اینجا برای ما قرار داده است؛ و این ماییم كه باید لایق و پذیرا باشیم. هر آنچه اكنون در اختیار داریم، چیزی است كه آنرا پذیرفتهایم. اگر چیزهایی را، غیر از آنچه هست بخواهیم – و البته كمتر یا بیشتر از آن– هرگز با گله وشكایت كردن نمیتوانیم به دستش آوریم، كه با هوشیاری والایمان است كه میتوانیم آنرا به چنگ آوریم. پذیرفتن همة صورتحسابها با عشق. و نوشتن شرح چكها با شادمانی، نشانة آن است كه دو برابر آنچه دادهاید به سویتان باز میگردد. مثبت اندیشی به نتیجة این اعمال را آغاز كنید. صورتحسابها، واقعاً چیزهایی عجیبی هستند. این بدین معناست كه كسانی دیگر، آنقدر به شما اعتماد كردهاند كه خدمات و یا محصولات خود را در اختیارتان قرار داده و میدانند كه شما، توانایی پرداخت آن را دارید.
- بدن من، دوست خوبی است كه عاشقانه مراقب آنم.
بدن
من بدنم را دوست دارم.
بدن من، همواره برایم درست كار میكند. سنگینی مناسبی نیز دارد. من، دقیقاً جایی هستم كه برای بودن انتخاب كردهام. من زیبایم و هر روز، جذابتر میشوم. این تصور، كمك میكند تا چیزهایی بسیار سخت را بپیذیرم، هر چند چیزهایی وجود دارند كه در حال تغیرند و من خود را باید بر اساس آنها تغییر دهم. من میآموزم كه با تدورستی و سلامت به خود جایزه بدهم و همواره شاد بوده و این را بارها و بارها تكرار كنم. كارهای كوچك مورد علاقهام، مرا به انجام چیزهایی سوق میدهد كه واقعاً دوست دارم مثل گذراندن اوقات فراغت، پیاده روی در دل طبیعت، یك جام گرم و آرامش بخش، و یا هر چیز دیگری كه واقعاً به من لذت میدهد. من از كار كردن برای خودم لذت میبرم. من معتقدم كه این بهترین چیز است: خودم را دوست بدارم و بهترین دوست خود باشم. من میدانم كه بدنم پر است از ستارههای درخشان و روشنای و نور میبخشم به هر كجا كه پا میگذارم.
- من به دانش الهی كه بر كارم اثر میگذارد ایمان دارم، و پلههای موفقیت را یكی پس از دیگری طی میكنم.
كسب و كار
كارمن، انجام اموری است كه به آن عشق میورزم.
من، به دانش الهی كه باعث پیشبرد كارم میشود ایمان دارم. چه در كسب و كارم جنبة مادی حس میكنم و چه نه، وسیلهای هستم كه با آن دانش الهی به كار گرفته شدهام. تنها یك دانش والا وجود دارد و آن، دانشی است با مسیری درخشان و ثبتش ه در تاریخ منظومة شمسی ما، كه هر سیاره را میلیونها سال است در مسیر جاده ای منظم وموزون راهنمایی میكند. من با كمال میل، این دانش را، به عنوان شریكی در كسب و كارم میپذیرم. با وجود این دانش قدرتمند، كار سادهای است كه انرژیهای لازم را به بخشهای مختلف كارم تزریق نمایم. در پس این آگاهی، همة پاسخها، همة راهحلها، همة درمانها و همة نظرات و ایدههای تازه پدید میآیند تا كسب و كارم را به یك موفقیت و بركتی شادی آفرین تبدیل كنند.
- من، رانندهای شایسته و روندهای دفیق هستم.
اتومبیل
من اتومبیلم را دوست دارم.
رانندگی، برای من یك تجربه شیرین و ایمنی است. من، از اتومبیلم به خوبی مراقبت میكنم و اتومبیلم نیز، از من به خوبی محافظت مینماید. همیشه آماده است تا مرا به هر جایی كه میخواهم ببرد.
من مكانیك خوبی برای اتومبیلم انتخاب كردهام، كه او نیز به اتومبیل من علاقمند است. وقتی وارد اتومبیلم میشوم، آنرا از عشق پر میكنم تا عشق، همسفرم باشد. وقتی با رانندگان دیگر در مسیر جاده در حركت هستیم، هشق را به سوی آنان میفرستم. عشق، پیشاپیش من مسیر را میپیماید و چون به مقصد میرسم، به من سلام میكند.
- مراقبت از خود، بهترین كاری است كه میتوانی انجام بدهی.
تحت مراقبت
من، یك نور درخشان هستم.
بدن من یك معجزه است. بدن مردمان دیگر نیز معجزه است. بدنهایمان میدانند كه چگونه در دست حوادث قرار میگیرند، چگونه باید استراحت كنند و چگونه باید تجدید قوا كنند و دوباره به كار خود ادامه دهند. ما همواره یاد میگیریم كه به بدنهایمان گوش بسپاریم و هر آنچه كه نیاز دارند، به آنها بدهیم. گاهی اوقات توجه داشتن به دیگران كاری بسیار طاقت فرسا بوده و بیش از آن چیزی است كه انتظار داشتهایم. پس یاد بگیرید كه كمك بخواهید. شما چه تحت مراقبت باشید و چه مراقبت بكنید، عشق ورزیدن به خودتان، یكی از مهمترین چیزهایی است كه میتوانید در خود داشته باشید. وقتی واقعاً به خود عشق میورزید و میپذیرید كه به راستی خودتان هستید، گویی برای ورود به مرحلهای جدید، با قدرتی بالاتر شروع كردهاید. ناگهان همه چیز به سوی خوبی پیش میرود، احساس آرامش میكنید و اعماق قلبتان پی میبرید.