اضطراب تعمیم یافته
قبل از اینكه بخواهیم به مساله اصلی ( اضطراب) بپردازیم جالب است بدانیم كه اضطراب یكی از شایعترین اختلالات در بین مراجعان به روانپزشكان و روانشناسان بالینی وپزشكان میباشد و بنابراین توجه بسیاری از متخصصان را بخود جلب كرده است و بدنبال آن راههای موفقیتآمیزی نیز برای درمان این اختلال ابداع شده است یكی از این روشهای درمانی، رفتار درمانی شناختی می |
دسته بندی | آزمون ارشد |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 42 |
اضطراب را در واقع همة انسانها تجربه میكنند. اضطراب یك احساس منتشر، بسیار ناخوشایند ، و اغلب مبهم است كه با یك یا چند تا از احساسهای جسمی همراه میگردد مثل احساس خالی شدن سردل ، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد ، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری ومیل برای حركت نیز ازعلائم شایع است.
اضطراب یك علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریبالوقوع میدهد و شخص را برای مقابله آماده میسازد. ترس، علامت هشدار دهنده مشابه ،از اضطراب با خصوصیات زیر تفكیك میشود:
ترس واكنش به تهدیدی معلوم ، خارجی، واز نظر منشاء بدون تعارض است. اضطراب واكنش در مقابل خطری نامعلوم ، درونی ، مبهم و از نظر منشاء خمراه با تعارض است
تاریخچه
تقریبا یك قرن پیش ، زیگموند فروید« نوروز اضطراب» را ابداع ودو نوع اضطراب مشخص نمود . یك نوع اضطراب از لیبیدو مهارشده ناشی میشود . بهعبارت دیگر ،افزایش فیزیولوژیك در تنش جنسی به افزایش برابر در لیبیدو ،معرف ذهنی آن رویداد فیزیولوژیك، منجر میشور.
از دیدگاه فروید:، مفر طبیعی چنین تنشی برقراری رابطه جنسی است. معهذا ، سایر اعمال جنسی، نظیر پرهیز وجماع منقطع ، مانع تنش و موجب نوروز واقعی(actual) میگردد. اختلالات اضطراب شدید مربوط به سد شدن لیبیدو مشتمل است بر نوروزهای نورآستنی ، خود بیماریانگاری،و اضطراب،كه همه آنها از دیدگاه فروید واجد اساس زیستشناختی بودند.
نوع دیگر اضطراب ، به بهترین وجه با احساس نگرانی یا ترس كه از فكریا میلی سركوب شده ناشی میشود، مشخص میگردد این نوع اضطراب مسئول پیدایش پسیكو نوروزهااست ـ نوروزهای هیستری، فوبی و وسواس (كاپلان وهمكاران، 1994 )
نظریه نو فرویدی
این نظریهها در دهههای 1920 و1940 وعمدتاً در نتیجه اختلاف نظر دربارة آنچه تاكید افراطی فروید بر اهمیت تكانههای بیولوژیكی تلقی میشد ، خصو صاً تكانه جنسی و تهدیدی كه آن تكانهها بر فرد تحمیل میكنند مطرح شدند. نو فرویدیها شخصیت آدمی را به میزان زیادی پیامد و نتیجة تاًثیرات اجتماعی میدانند . آنها براین باورند كه «اضطراب اولیه» نه در آغاز تولد بلكه بعدها بروز میكند. زمانی كه كودك نه تنها برای ارضای نیازهای فیزیولوژیكی اساسی بلكه برای حفاظت وحمایت نیز به والدین وابسته است . اضطراب در نتیجه ناكامی بالقوه یا واقعی چنین نیازهایی ایجاد میشود.
بر طبق نظریه نو فرویدیها وقتی كه دفاعهای اولیه كه علیه اضطراب اولیه بكار گرفته میشوند منطقی ومعقول باشند به آسانی در موقعیتهای جدیدی مورد تهدید قرار نخواهند گرفت. اگر چنین دفاعهایی ضعیف باشند یا در نتیجه فشار روانی دراز مدت تضعیف گردند. آنگاه دفاعهای جدیدی شكل میگیرند كه اضطرابهای جدید را دامن میزنند ودر نتیجه رواننژندی تمام عیاری ایجاد میشود. ( پاول و انرایت ، ترجمة رودسری وصبوری مقدم 1380 )
نظریههای رفتاری اضطراب
واتسن و دیگر نظریهپردازان رفتارگرا ، اختلالات اضطرابی را نتیجه یادگیری غلط و شرطی شدن میدانند ، یك موقعیت استرسزا كه با موقعیتهای استرسزای قبلی شبیه است ممكن است موجب برانگیختن اضطراب در فرد شود
توقعات و مدلهای نادرست والدین بعنوان علت اضطراب در دیدگاه یادگیری مورد تاكید واقع شده است.
والدین كه انتظارات خارقالعاده ویا بیش ازاندازه از كودكان خود دارند ، موجب ایجاد اضطراب درآنان میشوند. به همین ترتیب اگر والدین دارای واكنشهای اضطرابی در برابر موقعیتهای ییاهمیت باشند، كودكانشان میآموزند كه در برابر مسا ئل جزئی وبیاهمیت واكنشهای اضطرابی شبیه به واكنشهای والدین ازخود ظاهرسازند
قصور درآموختن شایستگیهای لازم نیز میتواند علت اضطراب محسوب شود زیرا شخصی كه شایستگیهای لازم را آموخته است در سازگاری وحل مسائل زندگی، موقعیتهای كمی را تهدید كننده میبیند، ولی شخص مبتلا به اضطراب بدلیل نبود شایستگیهای لازم، بسیاری از موارد معمولی زندگی را اضطرابزا و تهدید كننده احساس میكند. ( آزاد: 1372 )
نظریه یادگیری شناختی ـ اجتماعی (csl )
این دیدگاه از رفتار گرایی تحول یافت وگسترش آن در نتیجه نارضایتی از چیزی بود كه انعطاف ناپذیری وعقاید ساده گرایانه رفتارگرایی محض خوانده میشد.