نقد ایده دنیوی شدن
نقد ایده دنیوی شدن جریان پرشتاب مدرنیته در قرن بیستن تمامی نهادهای دینی را دچار انفعال كرده بود نهادها و متفكران دینی سعی داشتند تا آموزههای مذهبی شان را با اندیشههای همبسته با جهان مدرن سازگار سازند در جهان اسلام كسانی چون محمد عبدو، رشیدرضا، سید جمالالدین، اقباللاهوری، تمامی دینداران مشروطه خواه ایرانی، مهدی بازرگان و علی شریعتی تمام توان خ |
دسته بندی | فقه و حقوق اسلامی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 32 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 49 |
نقد ایده دنیوی شدن
جریان پرشتاب مدرنیته در قرن بیستن تمامی نهادهای دینی را دچار انفعال كرده بود. نهادها و متفكران دینی سعی داشتند تا آموزههای مذهبی شان را با اندیشههای همبسته با جهان مدرن سازگار سازند. در جهان اسلام كسانی چون محمد عبدو، رشیدرضا، سید جمالالدین، اقباللاهوری، تمامی دینداران مشروطه خواه ایرانی، مهدی بازرگان و علی شریعتی تمام توان خود را برای سازگار كردن اسلام با مدرنیته به كار بردند. در جهان مسیحیت نیز طی این سالها تلاشهای مشابهی در جریان بود. كلیسا برای كاستن از نارضایتیهای پیروانش از كشیشان و مسیحیت تلاش كرد تا پیامش را با ارزشهای جامعه «مدرن» منطبق سازد. برای این كار وجوه مشترك آموزههای خود را با ارزشهای مدرن یافتند و تاكید به مراتب بیشتری بر آنها نهادند. دومین شورای جهانی واتیكان از جمله این اقدامات بود كه به Aggiornament یا روزآمد كردن كلیسا انجامید.
اما به قول كپل این روند از حدود سال 1975 جهتی دیگر پیدا كرد. جنبشهایی شكل گرفتند كه هدفشان «انجیلی كردن دوباره اروپا» بود، نه روزآمد كردن كلیسا. و در جهان اسلام نیز «دیگر هدف نه مدرنیزه كردن اسلام بلكه اسلامی كردن مدرنیته بود». ظهور این جنبشها كه به ادعای كپل تقریباً به طور همزمان در جهان اسلام، مسیحیت و یهود آغاز شد، بیشتر جامعهشناسان را به باز اندیشی در ایدة دنیوی شدن واداشت. بازار نقد و انكار این ایده بالا گرفت، اما نكته جالب اینجا است كه بسیاری از انتقاداتی كه از آن پس طرح شدند تقریباً همگی قبلاً طرح شده بودند، ولی گوش شنوا و چشم بینایی برای توجه به آنها وجود نداشت.
الكسی دو توكویل در 1840 در اثر خود دموكراسی در آمریكا ضمن اشاره به مقبولیت گسترده ایده دنیوی شده در میان فیلسوفان قرن هیجدهم عنوان میكند كه «متاسفانه واقعیات به هیچوجه با این نظریه همخوانی ندارد». در امریكا كه به نظر او یكی از آزادترین و روشن نگرترین ملتهای جهان بود، هیچ نشانهای دال بر دنیوی شده به چشم نمیخورد و مردم با شور و شوق تمامی وظایف دینی خود را انجام میدادند. 150 سال از سخنان توكویل میگذرد و هنوز نظر او معتبر است. طی این مدت نه تنها دینداری در این كشور دچار نزول نشده بلكه عضویت در كلیسا بیش از سه برابر افزایش پیدا كرده است. همانگونه كه مشاهده میشود سابقه مخالفت با ایده دنیوی شدن با سابقه پیدایش این ایده تقریباً برابر است. در اینجا به طرح انتقادات وارد شده بر این ایده میپردازیم. اما نه مجال طرح تمامی انتقادات مطرح شده در این مختصر وجود دارد و نه تصمیم بر چنین كاری است. پس سعی میشود تا عمدهترین و مهمترین انتقادات مطرح شوند.
تعارض علم و دین
در تمامی نظریههای دنیوی شدن میتوان این وجه مشترك را چه به صراحت و یا به نحو ضمنی یافت كه از میان تمامی جوانب مدرنیته (شهر نشینی، صنعتی شدن، اقتصاد سرمایه داری و…) این علم است كه مرگبارترین عوارض را برای دین به همراه دارد. همین رویكرد است كه مدعی است اتخاذ رویكردی عقلانی و علمی نسبت به جهان، آن را افسون زدوده كرده است. والاس، ویلسون، دابلیر، آگوست كنت، وبر، برگر، استارك و بسیاری دیگر هر یك به زبانی همین نكته را طرح كردهاند.
یكی از اهداف این مجموعه نشان دادن وجود نوعی پوزیتیویسم در اندیشه روشنگری و انتقال آن به جامعه شناسان بود. پوزیتیویسمی كه علم تجربی را تنها راه معقول كسب معرفت میكرد. كسانی چون جانسون به حق به جامعه شناسان به سبب وجود چنین نگرشی در آراءشان اعتراض میكردند. عموم نظریههای جامعهشناسی دین عنوان میكردند كه اگر چه سودمندیهای بسیار در دین به چشم میخورد اما باید پذیرفت این باورها چیزی جز خرافات باطل نیستند. در نتیجه تلاش می شد كه هر چه سریعتر «خرد» بشر را از شر این مزاحم بدوی خلاص كنند. حتی پرچمدار جامعه شناسی «عاری از داروی ارزشی» ماكس وبر، نیز در معرض چنین اتهامی قرار دارد. توماس لوكمان مهمترین پیشفرض نظریه وبر درباره دین را غیر عقلانی بودن آن میداند. انتساب چنین اتهامی به وبر چندان هم تعجب آور نیست. پیش از این نشان داده شد كه اگر چه وبر دین را طلایهدار فرایند عقلانی سازی میداند اما پس از این نشان داده شد كه اگر چه وبر دین را طلایهدار فرایند عقلانی سازی میداند اما پس از شكلگیری دنیای مدرن دیگر جایی برای آن قایل نیست، برگر، استارك و بین بریج با وضوح بیشتری این نكته را طرح میكردند. برگر میگفت كه یا دین خود را با بازار (یا به عبارت دیگر جهانبینی علمی كه سریعاً مورد پذیرش قرار گرفته است) سازگار میكند به آن كه مجبور است تا آخرین فشنگ در سنگر سنت از مدعیات پیشین دفاع كند. استارك و بین بریج نیز به وضوح عنوان كردند كه این علم است كه حد و مرز مدعیات دینی را تعیین میكند.
امروزه جامعه شناسان كمتر مرتكب چنین خطایی میشوند، كه بخشی از آن مرهون تلاشهای پارسونز است . پارسونز به تعبیر جانسون برجستهترین معمار تنشزدایی جامعهشناسی و دین است.