loading...
فایلود شاپ
س بازدید : 25 پنجشنبه 25 آذر 1395 نظرات (0)
توسعه حیات طیبه در ایران 1400

بالعدل قامت السموات و الارض»،قوام آسمانها و زمین به عدل استچنانچه تعادل را از زندگی حذف كنیم، وجودی برای هستی باقی نخواهد ماند كه عدل پایه و بنیانی است كه قوام و استواری جهان به اوست« العدل اساس به قوام العالم»تعالی و ارتقاء جان آدمی به حیات طیبه الهی با ایجاد تعادل فردی در بستر تعامل جمعی است تعادلی در مبدا، در مسیر و در مقصد

دانلود توسعه حیات طیبه در ایران 1400

مقالاتی در مورد توسعه حیات طیبه در ایران 1400
مطلب هایی در مورد توسعه حیات طیبه در ایران 1400
توسعه حیات
 طیبه
 ایران 1400
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 249 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 180

توسعه ای كه در عدل است در هیچ طرح و برنامه دیگری نمی توان یافت. از آن جایی كه توسعه در اسلام تنها به معنای افزایش فیزیكی نیست و جنبه های معنوی و ارزشی نیز اهمیت دارد ، جهت گیری سیاستهای توسعه در اسلام به سمت اهداف خاصی است كه در راستا و تامین كننده هدف اصلی خلقت انسان است.انسان به خاطر همین سعه و جامعیت وجودیش، بر همه عوالم، حتی بر فرشتگان نیز برتری دارد و تنها اوست كه می تواند حامل عشق و طلب باشد.یك عارف با سعه وجودی خود با همه جهان و همه انسانها یگانه است.

قرآن كریم میفرماید: انسانی كه در اثر حیات پاكیزه ،جانش به سمت الله حركت كرد ، جاودانه خواهد بود و از ابدیت خاص برخوردار است چون عندالله می شود . این حیات طیبه باعث صعود و تكامل انسان می شود.برای تداوم حیات حقیقی و افزونی تاله آدمی، لازم است كه انسان اولاً چیزی را روی اصول علمی ببیند و ثانیاً قواعد عملی آن را بپذیرد. ظهور بركات و عنایات، مرهون رشد علمی و عملی جامعه است و امت اسلامی در پرتو ایمان و عمل صالح به این فیوضات الهی بار می یابد.حیات واقعی كه در یك فرد به جریان می افتد، با حیات دیگران نیز مشترك است. اساسی ترین مختص حیات، تعدیل و تصعید خودمحوری به سود انسان محوری است، كه رو به كمال دارد.

با صدور فرمان مقام معظم رهبری ، حضرت آیه الله خامنه‌ای مبنی بر تدوین و تنظیم برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران در چارچوب چشم انداز بلند مدت كشور (دو دهه آینده) و با عنایت به الزامات حاكم بر تحقق چشم انداز بلند مدت كشور و ویژگیهای كنونی رشد و توسعه كشور، در این پایان نامه سعی بر این است تا با طرح و تشریح كاربردی تعادل و توسعه انسانی بعنوان راهبردی به حیات طیبه الهی در كشور ایران طی دو دهه آینده از منظر عرفانی تبیین گردد.

 

 

 

 


مقدمه :

سپیده مشیت دمیده، آفتاب خلقت سرزده، معمار هستی دست اندر كار آفرینشی شگفت است و ... انسان از رحم غیب پای به دامان شهود می‌نهد.در جشن تولد این مولود مبارك، خدای تعالی خود صحنه آرا و میزبان است. كروبیان عالم بالا و ساكنان حرم سرّ و عفاف ملكوت را به مصلای قداست انسان فرامی‌خواند و فرمان می‌دهد تا بر او سجده برند. «فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین فسجدوا الا ابلیس...».

شرح این حادثه بدیع كه می‌توان آن را زیباترین رویداد و پرشكوه‌ترین جلوه اراده ازلی در جهان خلقت نامید جان‌های لطیف و ارواح طیبه را كه اعجازهای بزرگ ایمان و اندیشه‌اند به اهتزاز آورده و معناهای ژرف در اندام الفاظ به سینه تاریخ سپرده‌اند. علی (ع) آن وجدان ملتهب حكمت الهی چنین به ترنم آمده:

اتزعم انك جرم صغیر      و فیك انطوی العالم الاكبر

و انت الكتاب المبین الذی         باحرفه یظهر المضمر

 و عارف رومی روح كلام علی (ع) را در قالب شعر پارسی بدین سان می‌دمد:

گر به ظاهر آن پری پنهان بود             آدمی پنهان‌تر از پریان بود

نزد عاقل آن پری گر مضمر است         آدمی صدبار خود پنهان‌تر است

راستی كه آدمی زاده طرفه معجونی است و این راز وجود و پری پنهان باید سیمرغ آسا بال و پر آراید تااز محیط جاذبه ملك و طبیعت بیرون رفته و بر قله فاف «دنی فتدلی» نشیند و در هاله مغناطیس خود چنان مجذوب شود كه بیش از دو هلال با مبدأ اعلی فاصله نداشته باشد و به افتخار «ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی» نائل آید.

انسان را حیوان ناطق یعنی جانور گویا می‌شناسیم،  لكن با این فرق كه او را دارای قوه و منّه و لیاقت و قابلیتی می‌یابیم كه هر گاه آن دارایی را به فعلیت برساند، انسان حقیقی و واقعی خواهد بود. یعنی انسان واقعی و حقیقی در عرف عرفان آن كسی است كه به فعلیت رسیده است و متصف به صفات ربوبی ومحاسن اخلاق و محامد آداب است وگرنه همان حیوان ناطق یعنی جانور گویا است.

آدم حقیقت انسانیت است كه جامع و مظهر ذات و جمع اسماء و صفات الهی است كه عالم خلق و آفرینش ظهور آن‌ها محسوب می‌شود. و به این اعتبار آینه حق و خلق است و  چون غرض از ایجاد، معرفت حق بوده و هیچ یك از مراتب وجود، استعداد آن را ندارند كه حق را به نحو كمال و تمام بشناسند مگر انسان،بدین دلیل حقیقت انسانی، غایت ایجاد نیز هست و آفرینش محفوظ به بقا و دوام اوست. و هرگاه كه این نوع از میان برخیزد – دوره عالم نیز به سر می‌رسد و دور آخرت آغاز می‌شود كه رجوع آفرینش است به اسم اول كه مصدر وجود است. حقیقت انسانی كه كون جامع و آینه جمال و مظهر صفات قهر و لطف الهی است و به اعتبار خلافت و جانشینی خدا به ناچار باید دارای تمام اوصاف مستخلف باشد.

چون عقل اول را آفرید، سی صد و شصت نوع از انواع كمال در او ظاهر گشت و حق تعالی بر حسب استعداد و قوه عقل اول، چهل وشش هزار هزار نوع و ششصد هزار نوع و پانصد و شش هزار نوع از انواع كمال و فیض وجودی بر او افاضه كرد و به مقتضای این فیضی بخشی‌ها عوالم متعددی خلق شد و انتشار فیض از عقل اول به اختیار صادر نگشت بلكه از راه فیضان سرزد.

در درون ما نیروهایی است كه اگر به كار گرفته شوند و رودهایی است كه اگر رهبری شوند و غنچه‌هایی است كه اگر شكفته شوند، ما را به وسعت‌ها و رشدها و حركت‌هایی می‌رسانند و سیراب و شاداب می‌نمایند. در حالیكه غفلت از این نیروها و رها كردن آن‌ها ما را به ركود و ایستایی می‌كشانند و همین است كه رسول باید ما را یادآوری كند و آگاه سازد.و این ما هستیم كه باید به این سرمایه‌ها و اندازه آن‌ها پی ببریم و آن‌ها را به جریان بیندازیم و زیانش را جبران كنیم كه گفته‌اند: رحم اله من عرف قدر نفسه * انسان سرمایه‌های زیادتری دارد. انسان فرزند تمام هستی است و تا بی نهایت راه در پیش دارد. لذا باید طوری تربیت شود كه در تمام این عوالم و در تمام این مسیر بتواند چه بكند و چگونه بماند و چگونه برود. باید مرزها را برداریم و دیوارها را بشكنیم و با این دید وسیع به هستی و به انسان نگاه كنیم و انسان را به عظمتی بشناسیم كه این هستی را زیر پا دارد.

روشن است كه جزء اصلی در تشكیل اجتماع صالح انسانی خود انسان است. انسان محور اصلی برنامه ریز‌ی‌ها، قوانین، علوم و دیگر مسائل جامعه بشری است. اصلاحات و تحولات وانقلاب‌ها نخست باید از درون انسان آغاز گردد. و در حوزه وجودی او صورت گیرد و سپس به برون جامعه سرایت كند. اقتصاد، سیاست، جنگ، صلح، اخلاق، ضد اخلاق، ارزش‌ها، ضد ارزش‌ها، خوشبختی‌، بدبختی، ایثار، خودخواهی، مهرورزی، نظم، بی نظمی و ... همه و همه به انسان باز می‌گردد. بهترین برنامه‌ها و آموزش‌ها باید به دست انسان‌های شایسته اجرا شود وگرنه سودی نمی‌بخشد و تحولی نمی‌آفریند. بهترین قوانین، بهترین مجریان را می‌طلبد، از این رو ساختن انسان و پرورش و رشد انسانیت انسان و تربیت اصولی افراد انسانی، مقدمه اصلی تشكیل هر نظام صالح و انسانی است و همین همواره هدف نخستین مصلحان واقع گرا و انسان شناس است.

باری! چون تا كنون چنین دوران پایدار و جهان گستر پدید نیامده است و در اكثریت قاطع اعصار و قرون ظلم و بیداد،  نامردمی، نادانی، محرومیت  و... حاكم بوده است و نیروهای انسانی هرز رفته است وانسان‌ها به تكامل نرسیده‌اند و در مجموع عصر مرگ انسان و میرش انسانیت‌ها بوده است، نه عصر حیات و شكوفایی انسانیت‌ها، پس حیات راستین هنوز تحقق نیافته است و انسان همواره در انتظار فرارسیدن حیات طیبه است و شكوفایی كامل معنویت‌ها وانسانیت‌ها.

استیصال و درماندگی علمی و عملی انسان كنونی از تسلط بر سرنوشتش در قرن معاصر، عصر جهانی شدن و انفجار اطلاعات یكی از ثمرات شومی كه برای انسان به ارمغان آورده به انفعال كشیدن اوست.انسان عصر حاضر كه ثمره سالیان سال پیشرفت تجربه و تكنولوژی است، امروز خود در حلقه مؤسسان به دام افتاده و خود به خدمت تكنولوژی درآمده و با مكیدن خون از شاهرگ حیات طیبه خویش دائما سرمایه وجود خود را با هدف تولید و مصرف بیشتر به سمت رضایت از حیات مدرن سوق می‌دهد و این همان نقطه جاودانه خواهی رو به پایین است. بحران هویت تعبیری است كه شاهد مثالش انسان امروزی است، انسان گریزان از خود، از حقیقت خود،او هیچ گاه آغازكننده نیست، همیشه عكس العمل است. نمی‌داند چه باید بكند؟ و حتی نمی‌داند چه می‌تواند بكند؟«شرایط سوزشده نه شرایط ساز»!!!

تنبّه، توجه و بازگشت به حقیقت و اصل خویش، درك خسرانی كه در آن واقع است و تهوّع علمی و عملی از زندگی موجود مقدمه بروز نیاز، درك نیاز و حركت او به سمت و سوی حیات مطلوب است. حیاتی كه انسان با تمام ابعادش مورد نظر است (حیات دینی) و این مهم او را در وضع زندگی عینی او و آنچه كه باید انجام دهد (وضعیت مقدور) كه توأم با مهار، تسلّط و فراغت می باشد قرار می‌دهد. الگوی امور جاری، موظف و ویژه پیشنهادی است در این جهت. امید است كه قبول حضرت حق افتد .

تفكر سنگ اول رشد انسان و زیربنای تربیت او و سرنخ این كلاف سردرگم است. ادامه تفكر شناخت است و ادامه شناخت، محبت است و ادامه محبت، حركت و عمل و آزادی و رشد و تكامل و آدم شدن و انسان شدن. شناخت نهایی به مقایسه و سنجش و به نظارت عالی عقل نیازمند است.حركت و رشد مسائلی را مطرح می‌كنند:

1- جهت و حركت: الله (انا الیه راجعون)

2- صراط مستقیم: نزدیك‌ترین راه تا رشد استعدادها «توحید، عبودیت، اتباع».

3- مركب‌هایی برای رسیدن: فكر، عقل، عشق و ایمان، فشار و بلا، عجز، اعتصام.

4- راهبر: (رسالت و امامت)

5- منزل‌ها: رحم، دنیا، بهشت، كه بهشت منزل است نه مقصد.

6- روش حركت: شرایع و احكام، نظام‌ها و قانون‌ها.

با تفكر دراستعدادهای انسان به این همه می‌رسیم و ارتباط و هماهنگی آن‌ها را حس می‌نماییم.با این تفكر، عظمت استعدادهای او را می‌یابیم و به كار عظیم او می‌رسیم كه رفاه نیست و خوشی نیست، بلكه رشد و خوبی است. می‌یابیم كه انسان چقدر ادامه دارد و در نتیجه هستی تا كجا گسترده می‌شود.با این شناخت انسان می‌خواهد تمام استعدادهای خود را بارور كند و تمام سرمایه‌ها را زیاد كند. انسان می‌خواهد خودش را زیاد كند نه ثروت و قدرت و علمش و در این سطح است كه می‌تواند امیر باشد و می‌تواند از اسارت‌ها آزاد گردد.

چنین استدلال می‌گردد كه علوم مختلف، قدرت تقویت و توسعه ظرفیت روانی را دارند و هر ظرفی در اثر مظروف خود، دچار محدودیت می‌گردد، جز روان انسان كه در اثر اضافه شدن علم، توسعه بیشتری پیدا می‌نماید. «كلّ وعاء یضیق بما جعل فیه الّا وعاء العلم فانّه یتسع به» بر اساس نتایج حاصل از توسعه ظرفیت روانی، این حالت همواره مورد تقاضای پیامبران،از خداوند بوده و از او خواسته‌اند كه به آن‌ها شرح صدر بدهد و درنتیجه كارهایشان را آسان سازد. «قال رب اشرح لی صدری و یسّر لی امری» حداكثر شرح صدر و توسعه ظرفیت روانی حالتی است كه مخصوص پیامبران الهی و برگزیدگان خدا است. به عنوان مثال خداوند با اعطای آن بر پیامبر اسلام (ص) منّت گزارده و آن را برتر از هر نعمت می‌داند. «الم نشرح لك صدرك و وضعنا عنك وزرك الذّی انقض ظهرك و رفعنالك ذكرك» و در اثر اعطای این حالت، پیامبر (ص) قدرت مقابله با مشكلات عظیم را پیدا نموده است.

نتیجه شرح صدر به خود فرد برمی‌گردد و آسان شدن كارها، احساس سبكبالی و جلب احترام عمومی، در حقیقت همگی نتیجه شرح صدر و توسعه ظرفیت روانی می‌باشند. علامت شرح صدر دستیابی به حلم است كه در قرآن به عنوان صفات پیامبران خدا معرفی شده است و حتی خداوند خود را به این صفت خوانده است.

 ادیان الهی تلاش بسیاری را در جهت ایجاد ارتباط زنده و مستمر بین انسان و خالق او از طریق عبادت و ذكر نموده‌اند. ارتباط پویای بین انسان و خدا، وی را در غلبه بر مشكلات یاری نموده و از تنهایی رهایی می‌بخشد. انسانی كه این چنین با خدا در ارتباط است و با گسترش بصیرت و معرفت خویش دامنه ارتباط خود را نیز توسعه می‌دهد به سوی نفس مطمئنه در حركت است و می‌تواند در مقابل مصائب زندگی آرامش خود را حفظ كرده و با تكیه بر خدا، سراسر وجود خویش را صفا بخشد.حدیثی از پیامبر اكرم (ص) خطاب به امام علی (ع) نقل است كه حضرت فرمود: مؤمن، مؤمن نمی‌شود مگر این كه صدوسه صفت در او جمع شود. یكی از این صفات سعه صدر است. «اوسع الناس صدرا» یعنی سینه‌اش از همه گشاده‌تر است. قرآن در مورد سعه صدر می‌فرماید: «فمن یردالله ان یهدیه یشرح صدره للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیّقا حرجا».

یكی از اصول بهداشت روانی و روان درمانی كه می‌توان از متون اسلامی كشف كرد، اصل لزوم توجه به ظرفیت روانی و عوامل تقویت كننده و محدودكننده آن است. در آموزش‌های اسلامی، ظرفیت روانی به ظرف‌های عادی تشبیه شده است و چنین آموزش داده می‌شود، كه بهترین ظرفیت آن است كه گنجایش بیشتری داشته باشد. «ان هذه القلوب اوعیه فخیرها اوعاها» و در تعبیر دیگری افراد بشر بر حسب ظرفیت روانی و میزان بازدهی به معادن طلا و نقره تعبیر شده‌اند «الناس معادن كمعادن الذهب و الفضه» و اصولا میزان تعقل را بر حسب گنجایش ظرفیت روانی می‌دانند.

دانلود توسعه حیات طیبه در ایران 1400

س بازدید : 12 سه شنبه 16 آذر 1395 نظرات (0)
توسعه حیات طیبه در ایران 1400

«بالعدل قامت السموات و الارض»،قوام آسمانها و زمین به عدل استچنانچه تعادل را از زندگی حذف كنیم، وجودی برای هستی باقی نخواهد ماند كه عدل پایه و بنیانی است كه قوام و استواری جهان به اوست« العدل اساس به قوام العالم»تعالی و ارتقاء جان آدمی به حیات طیبه الهی با ایجاد تعادل فردی در بستر تعامل جمعی است تعادلی در مبدا، در مسیر و در مقصد توسعه ای كه در عدل

دانلود توسعه حیات طیبه در ایران 1400

پروژهایی در مورد توسعه حیات طیبه در ایران 1400
مقالاتی در مورد توسعه حیات طیبه در ایران 1400
مطالبی در مورد توسعه حیات طیبه در ایران 1400
دسته بندی علوم اجتماعی
فرمت فایل doc
حجم فایل 249 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 180

 

تعاریف لغوی و اصطلاحی

    تعادل در لغتنامه دكتر محمدمعین یعنی با هم برابر شدن، راست آمدن، همتا بودن. هنگامی جسمی در حال تعادل است كه نتیجه همه نیروهای وارد بر آن صفر باشد. در اجسام متكی تا وقتی كه خط قائم از مركز ثقل آن‌ها داخل سطح اتكا باشد، جسم به حال تعادل خواهد ماند. تعادل بر وزن تفاعل و ریشه‌اش عدل است.

عدل

عدل سبب زندگانی است. (العدل حیاه)- عدل و داد باعث افزایش انسانیت است. (العدل فضیله الانسان)- ملاك كارها عدل وداد است. (العدل ملاك)- عدل احكام را زنده كننده است. (العدل حیاه الاحكام)- عدل اصلاح كننده كار بشر است. (العدل یصلح البریه)- عدل نگه دارنده ملت است. (العدل قوام الرعیه)- عدل اساس پایداری مردم است. (العدل قوام البریه)- عدل نیرومندترین بنیان است. (العدل اقوی اساس)- عدل و داد برترین روش  است. (العدل افضل السجیه)- عدل سر و ریشه ایمان و گردآورنده نیكی و احسان است. (العدل رأس الایمان و جماع الاحسان) [1]

عدل به معنای میل و مشتق از عدل به معنای مال است.[2] و در اصطلاح عبارت است  امری متوسط بین افراط و تفریط. و گفته‌اند عدل مصدر است به معنی عدالت و آن اعتدال و استقامت و میل به حق است.[3]

عدل نهادن هر چیزی است به جای خود. العدل شدید العقاب ذی الطول صفت حق است. عقوبت او ایجاب جناح خوف كند  و فضل و عدلش ایجاب جناح رجا و امید.

عدل در اخلاق عبارت است از امری كه میان دو طرف افراط و تفریط باشد.

عدلش آراسته جهان چون ارم                           هم به انصاف و هم به جود و كرم     (عراقی )

چون دور فلك یكسره بر منهج عدل است           خوش باش كه ظالم نبرد راه به منزل   (حافظ)

احمد بن عاصم انطاكی گفت: عدل دو قسم است: عدلی است ظاهر میان تو و میان خلق و عدلی است باطن میان تو و حق تعالی و طریق عدل استقامت است و طریق فضل طریق فضیلت است. گفت: ما دین خدای تعالی  مبتنی بر سه ركن یافتیم: بر حق و بر عدل و بر صدق، حق بر جوارح است  و عدل بر قلوب و صدق بر عقل.[4]

در كشف الاسرار ذیل آیه (ان الله یأمر بالعدل والاحسان) آمده است عدل اعتدال دل است با حق و احسان معاملت است بر دیدار حق. [5]

الله تعالی بنده را به عدل می‌فرماید در معاملت با حق و درمعاملت با خلق و در معاملت با نفس، معالمت با حق به اعتراف است و معاملت با خلق به انصاف است و معاملت با نفس به خلاف است، با حق موافقت باید و باخلق مناصحت و با نفس مخالفت.[6]

ابوبكر كتانی گفت: ما دین خدای تعالی بر سه ركن یافتیم: بر حق، برعدل و بر صدق. حق بر جوارح است و عدل بر قلوب و صدق بر عقل. یعنی حق جز به ظاهر نتوان دید و عدل بر دل است و قسمت به عدل دل تواند كرد بحسب هر یكی و صدق به عقل تعلق دارد كه فردا از صدق سؤال كنند عاقلان را كنند.[7] عدل در لغت استقامت است و در شریعت عبارت است از استقامت بر طرق حق، به اجتناب از آنچه كه از نظر دینی ممنوع و نهی شده است.

عدل، نهادن هر چیزی به جای خود است. [8] بقای عالم منوط و متعلق به عدل است كه «بالعدل قامت السموات و الارض». و عدل دو نوع است یكی صوری و آن، آن است كه قوت عامله به آن تمام شود، چه نفس را دو قوه است عالمه و عامله. اما عالمه به عقل و خرد كامل گردد، و عامله به عدل و راستی تمام گردد و این عدل امری است نسبی و صفتی اضافی كه در نهاد همه كس باید باشد از پادشاه تا رعیت و از خاص تا عام. دوم  معنوی و آن، آن است كه سالك در مقام قلب مستقیم شود.

در مثنوی عدل عبارت است از نهادن هر چیزی به جای خود و همه كس باید آن را دارا شود تا به راحتی زندگی كند و روی رستگاری بیند. و سالك هم باید در طی طریقت با تمام وجود به عدل گراید و از افراط و تفریط در امور خاصه قوای بشری خود بپرهیزد تا بتواند این راه بی زنهار عشق را به سلامت بگذراند. مدار هستی بر عدل است. و گردش زمین و افلاك و آنچه در آن پدید می‌آید به میزان عدل سنجیده شده است، رستگاری بشر نیز به مراعات این قانون ازلی است تا جسما و روحا سالم ماند و رستگار گردد.[9]

خاك امین و هرچه در وی كاشتی                بی خیانت جنس آن برداشتی

این امانت زان امانت یافتست                     كافتاب عدل بر وی تافتست

معنای اعتدال

مفهوم قرآنی و دینی عدل، اعتدال است،یعنی میانه‌روی و میانه حال بودن درهر چیزی. نسفی گوید در مزاج‌ها باید گفت: قریب به اعتدال، چون اعتدال حقیقی وجود ندارد. در شرح گلشن راز اعتدال را هم در ظاهر و هم در باطن از محسنات به حساب آورده و گفته است:[10]

ظهور نیكویی در اعتدالست                عدالت جسم را اقصی الكمالست

كه چون ظهور نیكویی و حسن در اعتدال و حد وسط است، در فضایل و كمالات اخلاقی و مزاج طبیعی در عبادات و ایمان و همه چیز دیگر هم اعتدال حسن است. زیرا كه هرگاه كه انسان به فضایل ملكات مكارم اخلاق متحقق شد حسن و نیكویی در باطن و ظاهر او ظهور می‌یابد، در باطن معرفت كه حسن نفس است و آرایش آن كه ایمان است پیدا می‌آید و در ظاهر عبادت و طاعت كه حسن بدن است و آرایش آن كه دین اسلام است ظاهر می‌شود. پس هر آینه ظهور حسن و نیكویی ظاهر و باطن منوط به اعتدال باشد، عدالت جسم را اقصی الكمال است چو عدالت مساوات است و مساوات بی اعتبار وحدت صورت نمی‌بندد پس غایت كمال اجسام آن باشد كه اجزای متباعده متضاده ایشان متقارب و متسالم شوند و ماده و صورت ایشان به واسطه تصغر و تماس متداخل گردند و تضاد كیفیات هر یك كسر و انكسار یابد و با هم متحد شوند و صورت وحدانی به ظهور آید و آن صورت وحدانی عدالت است كه در مركب به صورت بسیطی پیدا آمده است.[11]

شجاع جان سوی تن وقت تعدیل              چو خورشید زمین آید به تمثیل[12]

چون ثمره و نتیجه اعتدال قرب و رحمت حضرت ربّ است.امام علی (ع) برای تأكید در حفظ اعتدال در خطبه 127 می‌فرماید: بهترین مردم در مورد من گرده میانه رو هستند، از آن‌ها جدا نشوید.«و خیر الناس فیّ حالا النّمط الاوسط فالزموه» در حدیثی از آن حضرت می‌خوانیم كه فرمود: «الّا انّ خیر شیعتی النّمط الاوسط الیهم یرجع الغالی و بهم یلحق التّالی» بهترین شیعیان من گروه معتدل و میانه رو هستند، غلّو كننده باید به سوی آن‌ها بازگردد و مقصر  و عقب افتاده باید به آن‌ها ملحق شود.[13]

ارسطو عدالت را اصل همه فضایل می‌دانست و می‌گفت كه هر یك از صفات بشری دارای سه مرحله است: افراط، تفریط، اعتدال.افراط كه تجاوز از حد است و تفریط كه نشانه عجز است هر دو نكوهیده هستند و اما اعتدال در هر صفت پسندیده است و فضیلت عبارت است از حفظ اعتدال و دوری از افراط و تفریط.[14]

معنای عدالت

عدالت یعنی میانه روی، انصاف. به نزد سالكان «عدل» بر دو ضرب است. یكی آن است كه در استطاعت بنده درآید و یكی نه. اما آنچه در استطاعت بنده درآید آن است كه بنده را فرمودند:« انّ الله یأمر بالعدل» (نحل/90  ) و «امر ربی بالقسط» (اعراف/29) و این عدل نقیض جور است كه هر دو در توان بنده آید. اما آنچه در استطاعت و توان بنده نیاید راست داشتن دل است در مهر و دوستی با همه خلق.

عدالت چون شعار ذات او شد                  ندارد ظلم از آن خلقش نكوشد

همه اخلاق نیكو از میانه است                      كه از افراط و تفریطش كرانه است

میانه چون صراط مستقیم است                        ز هر دو جانبش قعر حجیم است

كه عدل حد وسط و میانه است در همه اوصاف.[15]

صورت عدالت میزان و صراط                         بر صراط حق گذر با احتیاط

انحراف از هر دو جانب دوزخ است              اعتدال اندر وسط چون برزخ است

راه اوسط رو كه شد خیرالامور                          كی رسی در جنت و حور و قصور

مرحوم حاج شیخ عباس قمی در كتاب مقامات العلیه فی سعادت الابدیه عدالت را این گونه تعریف كرده است: عدالت افضل فضایل و اشرف كمالات است زیرا كه عدالت ملكه‌ای است حاصل در نفس انسان كه به سبب آن قادر می‌شود بر تعدیل جمیع صفات و اعمال و جمیع اخلاق فاضله مترتب بر عدالت می‌شود.[16]

افلاطون ضمن بحث مفصل از عدالت، «عدالت اجتماعی» را در صورتی قابل تحقق می‌داند كه «هر كس به كاری دست زند كه شایستگی و استعداد آن را دارد و از مداخله در كار دیگران بپرهیزد»[17].

ارسطو در تعریف عدالت می‌گوید: «فضیلتی است كه به موجب آن باید به  هر كس آنچه را كه حق اوست داد».[18]علامه طباطبایی عدالت را چنین تعریف نموده است: «وهی اعطاء كل ذی حق من القویّ حقّه موضعه فی موضعه الذّی ینبغی له»[19] . هم او در جای دیگر حقیقت عدالت را برپاداشتن مساوات دانسته و موازنه بین امور به گونه‌ای كه هر چیز سهم مورد استحقاق خویش را داشته باشد و در همه امور كه در این نكته در جایگاه مورد استحقاق خویش هستند متساوی گردند. [20]

استاد مطهری نیز با استفاده از روایتی از امیرالمؤمنین (ع) عدالت را «وضع الامور فی موضع‌ها» تعریف كرده است.[21]در جای دیگر عدالت را عبارت از «اعطاء حق به ذی حق یا عدم تجاوز به ذی حق»[22] دانسته است.

امام خمینی در كتاب شرح جنود عقل و جهل بیان داشته است: عدالت عبارت است از حد وسط بین افراط و تفریط و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است، بلكه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نفسیه و جسمیه است، زیرا كه عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است: چه در مظهریت اسماء و صفات و تحقق به آن، كه استقامت مطلقه است و مختص به انسان كامل است.

انسان كامل، عدل مطلق است و بر اعتدال تام سیر می‌كند. عدالت، بر معنای متعددی اطلاق می‌شود، عدالت در اخلاق نفسانی به معنای اعتدال در قوای نفسانی است. عدالت، در عقاید و حقایق ایمانی، یعنی درك حقایق هستی، در دو قوس نزول و صعود همان طور كه هستند.

عدالت، از نگاه اهل معرفت به معنی «عدم احتجاب از حق به خلق و از خلق به حق» است و یا به تعبیر دیگر «رؤیت وحدت در كثرت و كثرت در وحدت»می‌باشد. به اعتقاد امام خمینی رعایت اعتدال، یعنی حدّ وسط بین افراط و تفریط وجه مشترك همه این معانی و اساس تمام فضایل است.

عدالت در اخلاق نفسانیه، كه اعتدال قوای ثلاثه است، یعنی، قوه شهویه و غضبیه و شیطانیه... همان طور كه طرف افراط این قوای سه گانه،مفسد مقام انسانیت است و انسان را گاه از حقیقت انسانیت و گاه از فضیلت انسانیت خارج كند، همان طور طرف تفریط و قصور آ‌ن‌ها نیز، از مفسدات مقام انسانیت و از رذایل ملكات به شمار می‌رود.[23]

پس عدالت كه عبارت از حدّ وسط بین افراط و تفریط است از فضایل بزرگ انسانیت است و از فیلسوف عظیم الشأن ارسطاطالیس منقول است كه: «عدالت جزوی نبود از فضیلت، بلكه همه فضیلت‌ها بود»[24].

و به همین اطلاق است كه عدالت عبارت است از: تعدیل جمیع قوای باطنیه و ظاهریه و روحیه و نفسیه.

اگر از نقطه عبودیت تا مقام قرب ربوبیت تمثیل حسی كنیم، بر خط مستقیم وصل شود. پس طریق سیر انسان كامل از نقطه نقص عبودیت تا كمال عزّ ربوبیّت، عدالت است كه خط مستقیم و سیر معتدل است. چنانچه صراط مستقیم كه انسان در نماز طالب آن است همین سیر اعتدالی است.

این كه در احادیث شریفه است كه صراط از مو باریك‌تر و از شمشیر تیزتر است، برای همان است كه حدّ اعتدال وسطیت حقیقت دارد.

و از رسول خدا منقول است كه خط مستقیمی در وسط كشیده‌اند و خط‌های دیگری در اطراف آن و فرمودند: این خط وسط، خط من است.[25] و اعتدال حقیقی، جز برای انسان كامل كه از اول سیر تا منتهی النهایه وصول هیچ منحرف و معوج نشده است، برای كسی دیگر مقدور و میسر نیست و آن به تمام معنی خط احمدی و خط محمدی است و دیگران از سایرین، سیر به تبع كنند، نه به اصالت و چون خط مستقیم واصل بین دو نقطه، پیش از یكی نیست. از این جهت فضیلت به قول مطلق و سیر بر طریق عدالت وبر سبیل اعتدال، بیش از یكی نیست.[26]

واژه‌هایی كه با عدل پیوند معنایی دارند

استقامت – قصد- قسط -  وسط- توسط

در بخش‌های زیر به بررسی لغوی و اصطلاحی این واژه‌ها می‌پردازیم:

استقامت:

 یكی از مقامات معاملات است .قال الله تعالی: فاستقیموا الیه(فصلت / 6)

جهانیان همه گر منع من كنند از عشق        من آن كنم كه خداوندگار فرماید

استقامت مصدر باب استفعال و ثلاثی آن به معنی اعتدال است: قام الامر اعتدل – راست شد كار. اعتدال در طریق  حق به معنی اعتدال در قصد است.لازمه سلوك اعتدال است، سالك در راه حق از اعتدال خارج گردد، خروج او از اعتدال سبب انحراف و دوری او از حق است. آن سالكی كه در امور خود رعایت اعتدال را می‌‌كند اودر طریق حق استقامت می‌ورزد و مصداق آیه شریفه: فاستقیموا الیه قرار می‌گیرد.

چنانچه ما بخواهیم پایه و ستونی را در جایی نصب كنیم كه استقامت آن زیاد باشد آن را باید به طور مستقیم نصب نماییم، در حال استقامت و اعتدال مقاومت پایه زیاد است، هر فشاری كه بر آن وارد گردد، تحمل می‌كند.در حال استقامت و اعتدال، نیروی مقاومت پایه در یك جهت متمركز است. علت ایستادگی و مقاومت همین تمركز قوا است. چنانچه مایل شود نیروی آن تجزیه می‌شود و مقاومت اولیه از دست می‌رود.

دانلود توسعه حیات طیبه در ایران 1400

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2415
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 249
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 263
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید امروز : 511
  • باردید دیروز : 163
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,474
  • بازدید ماه : 1,474
  • بازدید سال : 34,807
  • بازدید کلی : 221,972
  • آخرین نظرات
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • تخفيف ريحون - 1396/04/31
    تخفيف ويژه 10 هزار ...
  • شیدا - 1395/09/05
    سلام.خوبی؟ اگر مایل ...
  • طراحی سایت املاک - 1395/09/05
    ممنون از مطلب علمی ...
  • دانستنی ها - 1395/09/04
    سلام وبلاگ خوبی ...
  • بلرینگ - 1395/08/16
    ممنون از شما از وبلاگ ...
  • نازنین - 1395/08/15
    سلام خسته نباشید، اگه ...
  • بلبرینگ - 1395/08/14
    با سلام من از وبلگ شما ...
  • کدهای اختصاصی