loading...
فایلود شاپ
س بازدید : 13 یکشنبه 30 آبان 1395 نظرات (0)
امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)

امام غایب علامة مجلسی ره در جلاء العیون فرموده‌ اشهر در تاریخ ولادیت شریف آن حضرت آن است كه در سال 255 هجرت واقع شد و بعضی 56 و بعضی 58 نیز گفته‌اند و مشهور آن است كه روز ولادت شب جمع پانزدهم ماه شعبان بود و بعضی هشتم شعبان هم گفته اند و باتفاق ولادت آن جناب در سر من رای واقع شد،‌‌ و باسم و كیفیت با حضرت رسالت صلی الله علیه و آله موافق است و در

دانلود امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)

مقالاتی در مورد امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)
مطالبی در مورد امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)
پروژه هایی در مورد امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)
دسته بندی علوم انسانی
فرمت فایل doc
حجم فایل 25 کیلو بایت
تعداد صفحات فایل 40

پس بدانكه به زبان رومی می‌گوید وای كه پردة عفتم دریده شد،‌ پس یكی از مشتریان خواهد گفت كه من سیصد اشرفی می‌دهم به قیمت این كنیز،‌ عفت او در خریدن مرا راغبتر گردانید، پس آن كنیز بلغت عربی خواهند گفت به آن شخص كه اگر به زی حضرت سلیمان بن داود ظاهر شوی و پادشاهی او را بیابی من به تو رغبت نخواهم كدر مال خود را ضایع مكن و به قیمت من مده. پس آن برده فروش گوید كه من برای تو چه پاره كنم كه به هیچ مشتری راضی نمیشود و آخر از فروختن تو چاره‌ای نیست، پس آن كنیزك گوید كه چه تعجیل می‌كنی البته باید مشتری به هم رسد كه دل من با و میل كند و اعتماد بر وفا و دیانت او داشته باسم. پس در این وقت تو برو به نزد صاحب كنی و بگو كه نامه‌ای با من هست كه یكی از اشراف و بزگواران از روی ملاطفت  نوشته‌ای به لغت فرنگی و خط فرنگی و در آن نامه كرم و سخاوت و وفاداری و بزرگواری خود را وصف كرده است،‌ این نامه را به آن كنیز بدن كه بخوابند اگر به صاحب این نامه راضی شود من از جانب آن بزرگ وكیلم كه این كنیز را از برای او خریداری نمایم. بشر بن سلیمان گفت كه آنچه حضرت فرموده بود واقع شد و آنچه فرموده بود همه را به عمل آوردم. چون كنیز در نامه نظر كرد بسیار گریست و گفت به عمر بن یزید كه مرا به صاحب این نامه بفروش و سوگند های عظیم یاد كردند كه اگر مرا به او نفروشی خود را هلاك می‌كنم پس با او در باب قیمت گفتگوی بسیار كردم تا آنكه به همان قیمت راضی شد كه حضرت امام علی نقی (ع) به من داده بودند پس زر را دادم و كنیز را گرفتم و كنیز شاد و خندان شد و با من آمد به حجره‌ای كه در بغداد گرفته بودم و تا بحجره رسید نامة امام را بیرون آورد و می‌بوسید و بر دیده‌ها می‌چسبانید و بر روی زمین می‌گذاشت و به بدن می‌مالید، پس من از روی تعجب گفتم نامه‌ای را می‌بوسی كه صاحبش را نمی‌شناسی،‌ كنیز گفت ای عاجر كم معرفت ببزرگی فرزندان و اوصیای پیغمبران گوش خود به من بسپارد و دل برای شنیدن سخن من فارغ بدار تا احوال خود را برای توشرح دهم. من ملیكه دختر شیوه‌ای فرزند قیصر پادشاه رومم و مادرم از فرزندان شمعون بن حمون بن الصفا وصی حضرت عیسی (ع) است ترا خبر دهم بامر عجیب: بدانكه جدم قیصر خواست كه مرا به عقد فرزند برادر خود درآورد و در هنگامیكه سیزده ساله بودم پس جمع كرد در قصر خود از نسل حواریون عیسی و از علمای نصاری و عباد و ایشان سیصد نفر و از صاحبان قدر و منزلت هفتصد كسی و از امرای لشكر و سرداران عسكر و بزرگان سپاه و سركردهای قبائل چهار هزار نفر، فرمود تختی حاضر ساختند كه در ایام پادشاهی خود بانواع جواهر مرصع گردانیده بود و آن تخت را بر روی چهل پایه تعبیه كردند و بتها و تعبیه كردند و تبها و چلیپاهای خود را بر بلندیها قرار دادند و پسر برادر خود را در بالای تخت فرستاد، چون كشیشان انجیلیها را بر دست گرفتند كه بخوانند بتنها و چلیپاها سرنگون همگی افتادند بر زمین و پاهای تخت خراب شد بر زمین افتاد و پسر برادر ملكه از تخت افتاد و بیهوش شد، پس در آن حال رنگهای كشیشان متغیر شد و اعضایشان بلرزید. پس بزرگ ایشان به جدم گفت ای پادشاه ما را معاف دار از چنین امری كه به سبب آن نحوستها روی نمود كه دلالت می‌كند بر اینكه دین مسیحی به زودی زائل گردد. پس جدم این امر را به فال بد دانست و گفت به علماء و كشیشان كه این تخت را بار دیگر بر پا كنید و چلیپاها را به جای خود قرار دهید. و حاضر گردانید برادر این برگشته روزگار بدبخت را كه این دختر را به او ترویج نمائیم تا معاونت آن برادر دفع خوست این برادر بكند.

چون چنین كردند و آن برادر دیگر را بر بالا تخت بردند، و چون كشیشان شروع به خواندن انجیل كردند باز همان حالت اول روی نمود و نحوست این برادر و آن برادر برابر بود و سر این كار را نداشتند كه این از سعادت سروری است نه نحوست آن دو برادر،‌ پس مردم متفرق شدند و جرم غمناك به حرم سرای بازگشت و پرده‌های خجالت در آویخت،‌ چون شب شد بخواب رفتم و در خواب دیدم كه حضرت مسیح و شمعون و جمعی از حواریون در قصر  جدم جمع شدند و منبری از نور نصب كردند كه از رفعت بر آسمان سربلندی می كرد و در همان موضع تعبیه كردند كه جرم تخت را گذاشته بود. پس حضرت رسالت پناه محمد (ص) با وصی و دامادش علی (ع) و جمعی از امامان و فرزندان بزرگواران ایشان قصد را به  قدوم خویش منور ساختند پس حضرت مسیح به قدوم ادب از روی تعظیم و اجلال به استقبال حضرت خاتم الانبیاء (ص) شتافت و دست در گردن مبارك آن جماب در آورد، پس حضرت رسالت پناه (ص) فرمود كه یا روح الله آمده‌ایم كه ملیكه فرزند وصی تو شمعون را برای این فرزند سعادتمند خود خواستگاری نمائیم و اشاره فرمود به ماه برج امامت و خلافت حضرت امام حسن عسكری (ع) فرزند آن كسی كه تو نامه‌اش را به من دادی پس حضرت نظر افكند به سوی حضرت شمعول و فرمود شرف دو جهانی به تو روی آورده، پیوند كن رحم خود را برحم آل محمد. پس شمعون گفت كه كردم،‌ پس همگی بر آن منبر برآمدند و حضرت رسول (ص) خطبه‌ ای انشاء فرمودند و با حضرت مسیح مرا به حسن عسكری (ع) عقد بستند و حضرت رسول (ص) با حواریون گواه شدند،

دانلود امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع)

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2415
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 256
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 338
  • آی پی دیروز : 84
  • بازدید امروز : 1,000
  • باردید دیروز : 163
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 1,963
  • بازدید ماه : 1,963
  • بازدید سال : 35,296
  • بازدید کلی : 222,461
  • آخرین نظرات
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • دانلود ریمیکس آهنگ + اورجینال (دلدار موزیک) - 1400/12/20
    با سلام و احترام خدمت ...
  • سینما در ماشین با ایرانتیک - 1399/03/13
    سینما در ...
  • تخفيف ريحون - 1396/04/31
    تخفيف ويژه 10 هزار ...
  • شیدا - 1395/09/05
    سلام.خوبی؟ اگر مایل ...
  • طراحی سایت املاک - 1395/09/05
    ممنون از مطلب علمی ...
  • دانستنی ها - 1395/09/04
    سلام وبلاگ خوبی ...
  • بلرینگ - 1395/08/16
    ممنون از شما از وبلاگ ...
  • نازنین - 1395/08/15
    سلام خسته نباشید، اگه ...
  • بلبرینگ - 1395/08/14
    با سلام من از وبلگ شما ...
  • کدهای اختصاصی