طرح خاورمیانه بزرگ و نخبهسازی
نگاهی اجمالی به ایالات متحده آمریكا ایالات متحده آمریكا سرزمینی به وسعت 9695539 كیلومترمربع است و چهارمین كشور وسیع جهان پس از روسیه، كانادا و چین است كه از 52 ایالت تشكیل شده و پایتخت آن واشنگتن است آمریكا برخلاف قاره آسیا كه دارای گروه های جمعیتی مشخص و پرجمعیت است، قاره ای مهاجرنشین می باشد، ساكنان واقعی آمریكا سرخ پوستان هستند كه در حال حاضر |
دسته بندی | عمومی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 34 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 48 |
نظام آموزشی آمریكا:
نظام آموزشی آمریكا، سیستمی همگانی، غیرمتمركز، فراگیر و حرفه ای است، ایالات متحده آمریكا به عنوان نیرومندترین كشور صنعتی جهان دارای نظام آموزش عالی با قدمت طولانی است كه به صورت غیرمتمركز اداره میشود و دولت مركزی و دولت های ایالات نقش پشتیبانی كننده را بر عهده دارند در آمریكا نزدیك به 2000 مركز تحصیلی وجود دارد تعداد كل دانشجویان آمریكا در سال تحصیلی 98-1997 برابر 3/14 میلیون نفر بوده كه بیش از 1/11 میلیون نفر در مراكز آموزش عالی دولتی مشغول به تحصیل بوده اند.
اوضاع مالی و شاخص های اقتصادی
تولید ناخالص داخلی ایالات متحده در سه ماهه نخست سال 2000 میلادی برابر با 3/9937 میلیارد دلار محاسبه گردیده است كه بیشترین مقدار در میان همگی كشورهای جهان است در سال 1999 درآمد ملی آمریكا برابر 7439 میلیارد دلار بوده است با این حساب درآمد ملی سرانه آمریكا رقمی در حدود 27 هزار دلار بوده است. ایالات متحده آمریكا همچنین مهم ترین تولید كننده فرآورده های كشاورزی است و آن هم به دلیل بهره گیری از آخرین دست آوردهای صنعت در بخش كشاورزی است.
بودجه نظامی آمریكا سالانه 400 میلیون دلار یعنی برابر با بودجه نظامی تمام كشورهای جهان است.
به طور كلی ایالات متحده آمریكا دارای ویژگی های جمعیت فراوان و پویا، منابع طبیعی سرشار، اقتصاد نیرومند، پیشتازی در زمینه تكنولوژی، تسلط بر سرمایه و پول جهانی، داشتن پیوندهای بازرگانی گسترده با دیگر كشور، درآمد سرانة چشمگیر پیشتازی در زمینه علمی و فرهنگی، برخورداری از مهم ترین زبان بین المللی و بویژه برتری بیرقیب نظامی چه در سطح جنگ افزارهای متعارف و چه در سطح جنگ افزارهای هسته ای است.
پایه های هژمونیك آمریكا بر سه پایه قابل توجیه است الف- پایة امنیتی- نظامی- هسته ای- ب، پایة ژئوپولیتیك ج- پایة حفظ موقعیت دلار در بازارهای جهانی كه هر سه پایة مژمونیسم آمریكا در نیم سدة اخیر به گونه ساختاری با خاورمیانه پیوند یافته است.
طرح خاورمیانه بزرگ
پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 (20 شهریور 1380) كه مبارزه با تروریسم به صورت مفهومی غالب در سیاست خارجی و امنیت ملی آمریكا درآمد، خاورمیانه نیز به كانون روابط و مركز ثقل نظام بینالمللی تبدیل شد. تصمیم سازان و سیاستپردازان ایالات متحده با ایجاد پیوستگی و همبستگی بین اسلامگرایی با بنیادگرایی اسلامی با تروریسم، علاوه بر توسل به نیروی نظامی و قوه قهریه بر علیه تروریستها، درصدد اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از طریق مهندسی اجتماعی- سیاسی و اصلاح دینی- مذهبی جوامع خاورمیانه به عنوان خاستگاه تررویسم بینالمللی نیز برآمدند.
ژنرال كالین پاول وزیر امور خارجه آمریكا در تاریخ 12 دسامبر 2002 (22 آذرماه 1381) در سخنرانی خود در بنیاد هریتچ در یك سخنرانی، برای نخستین بار و به طور رسمی طرح این كشور برای خاورمیانه را مبنی بر اصلاحات سیاسی، اقتصادی و آموزشی اعلام كرد.
همچنین یكی از توجیهات و بهانه های سهگانه حمله آمریكا به عراق در كنار «نبرد علیه تروریسم» و «سلاحهای كشتار جمعی»، استقرار دولت سرمشق در این كشور برای توسعه و اشاعه دموكراسی در منطقه بر اساس منطق دومینوی دموكراتیك اعلام گردید.
جورج بوش رئیس جمهور امریكا در 26 فوریه 2003، اندكی پیش از تهاجم نظامی به عراق طی سخنانی در انستیتو آمریكایی اینتراپرایز، عزم خود را مبنی بر استقرار ارزشهای دموكراتیك در خاورمیانه ابراز داشت. سپس در 9 مه همان سال در جهت عملیاتی كردن ارزشهای مورد نظر خود، «ایجاد منطقه مبادله آزاد میان ایالات متحده امریكا و خاورمیانه تا ده سال آینده» را پیشنهاد داد. دیك چنی معاون رئیس جمهور آمریكا نیز در دسامبر 2003 در مجمع جهانی اقتصاد در داووس، صراحتاً سیاست رسمی دولت آمریكا مبنی بر دموكراتیك ساختن خاورمیانه را بیان داشت.
روزنامه عرب زبانالحیات چاپ لندن در 13 فوریه 2004، مفاد سند اجرایی «طرح خاورمیانه بزرگ» (1) را كه از سوی آمریكا برای طرح در نشست 8 تا 10 ژوئن 2004 سران گروه 8 (GB) در سیآیلند ایالت جورجیا ارایه شده بود، منتشر ساخت.
اهمیت خاورمیانه در نگاه نومحافظه كاران امریكا
منطقه خاورمیانه از جنبههای گوناگون برای زمامداران امریكا در دروههای مختلف تاریخی دارای اهمیت بوده و هست چكیدهای از دلایل این اهمیت به شرح زیر است.
- خاورمیانه از معدود مناطقی در جهان است كه به طور كامل سلطه یكی از قدرتها و بویژه امریكا در آن هنوز كامل نشده است. منابع گسترده انرژی خاورمیانه باعث شده است كه قدرتهای رقیب بالقوه امریكا یعنی اروپا، ژاپن و چین برای به گردش در آوردن موتور محركه اقتصاد و قدرت خود به آن وابسته شوند و در نتیجه كنترل و سلطه كامل بر این منطقه توان كنترل رقبا و قدرت اعمال فشار بر آنها را در اختیار امریكا قرار میدهد.
- از بعد ژئوپلتیك و ارتباطات، خاورمیانه به طور سنتی در چهارراه جهانی قرار گرفته و كنترل آن نوعی دسترسی و اشرافیت را بر سایر مناطق جهان فراهم میسازد.
- از بعد مسایل فرهنگی، خاورمیانه تنها منطقهای است كه به طور یكپارچه در برابر قرایند جهانی سازی مقاومت كرده است. موضوع جهانیسازی كه توسط امریكا مدیریت و به كار گرفته میشود و مهمترین ابزار فرهنگی و نرمافزاری برای تثبیت و گسترش ارزشهای غربی محسوب میگردد، در بسیاری از مناطق جهان به طور نسبی پذیرفته شده است و مقاومت چندانی در مقابل آن صورت نمیگیرد. ولی حضور پررنگ اسلام در منطقه باعث شده است كه جهانی سازی موفق به تسلط برخاورمیانه نشود.
- از منظر ایدئولوژیك نیز، خاورمیانه جایگاه ویژهای در نزد نومحافظهكاران حاكم بر امریكا دارد. اكنون استفاده از واژههایی با رنگ ایدئولوژیك نظیر «محور شررات» «شیطان» ، «جنگ صلیبی» و … بدون ریشه و پشتوانه ایدئولوژیك مطرح نمیشود. در این پارادایم، خاورمیانه و جهان اسلام هدف و دشمن اصلی است كه باید روندهای حاكم بر آن اصلاح شود از دیدگاه كسانی كه مقابله با جهان اسلام و حمایت از صهیونیسم را هدف اصلی خود می دانند. اهمیت خاورمیانه انكارناپذیر است.
- ویژگی خاورمیانه در این چارچوب، جایگان بینظیر آن در موضوعات مربوط به امنیت ملی امریكا است.
از نگاه استراتژیستهای نومحافظهكار حاكم بر امریكا ریشه و خاستگاه اصلی چالش «تهدیدهای تروریستی» را كه بعد از یازدهم سپتامبر سال 2001 به عنوان مهمترین منبع تهدید امنیت ملی امریكا مطرح شد، باید در منطقه خاورمیانه جستجو كرد.
در مقابل سیاستهای یكجانبه گرایانه امریكا بویژه حمایت از اسراییل در سرزمینهای اشغالی موجی از نفرت را در سراسر جهان اسلام بویژه خاورمیانه علیه امریكا برانگیخته است بطوریكه مردم منطقه امریكا را عامل اصلی مشكلات خود میبینند.
امریكا تا دوران جدید، با تكیه بر رژیمهای وابسته حاكم بر كشورهای خاورمیانه سیاستهایط منطقهای خود را پی میگرفت. اما در عمل ناكارآمد بودن این راهبرد و گسترش بیشتر موج دشمنی و كینه و نفرت علیه آمریكا در میان مردم منطقه كه بعضا ناشی از این راهبرد غلط بود این كشور را به اتخاذ راهكار جدیدی مجبور میكند.
تمامی این پنج محور، خاورمیانه را به موضوعی محوری در عرصه سیاستگذاری و استراتژی امنیت ملی امریكا تبدیل مینماید. ایالات متحده برای حفظ مقام برتر خود در نظام بینالملل، ایفای رسالت مورد ادعا، برقراری امنیت ملی و آرامش خاطر مردم خود نمیتواند در برابر خاورمیانه و تحولات آن بیتفاوت باشد و از این رو باید در سیاستهای سنتی خود كه بر اساس اعمال برنامهها توسط قدرتهای دست نشانده و وابسته به خود در منطقه بود، تجدیدنظر كند.