اقتصاد سیاسی رسانهها
بی توجهی مطالعات تجربی به نقش نظامهای ارتباطی و ساختا رهای اقتصاد وسیاسی و نبوددیدگاه انتقادی در آنها سبب شد كه نظریه های انتقادی این نوع مطالعات را به چالش فراخوانند مكتب اقتصادی سیاسی رسانه ها از جمله مكاتب انتقادی است كه تحت تأثیر آرای اندیشمندانی چون (هربرت شیلرودالاس اسمایت) از دهه1970 میلادی به بعد گسترش یافت این مكتب براین باور است كه رسان |
دسته بندی | اقتصاد |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 25 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 21 |
شیفتگی نابخردانه دراستفاده از فن آوری های نوین ارتباطی واطلاعاتی وچشم بستن به روی منافع ومصالح بلند مدت ملی وغفلت از سیاستگذاری روشن بینانه ارتباطی پیامدهایی سنگین دارد. این شیفتگی و غفلت ناشی از القا ئات دیدگاه هایی است كه به «جبر فن آوری » باور دارند وآینده ای خوشبینانه وتخیلی از جهان به واسطه فن آوری های نوین به تصویرمی كشند. توجه به دیدگاه های انتقادی وموشكافی دیدگاه های تجربی مانع عمق یافتن وابستگی ها،بروزبحران های اجتماعی وفرهنگی واتلاف سرمایه های مادی وانسانی خواهدشد .
ماهیت اقتصادسیاسی
برای درك ماهیت اقتصادسیاسی باید جنبه های اجتماعی اقتصادی وسیاسی جامعه وكنش وواكنش متقابل این نهادهابایكدیگر مورد توجه قرار گیرد. دولت، بازاروروابط متقابل بین این دوواژه های كلیدی اقتصادسیاسی هستندبه ویژه مكتب اقتصاد- سیاسی چگونگی تأثیربازارهاونیروهای اقتصادی برتوزیع قدرت ورفاه بین دولت ها وفعالان سیاسی راردیابی می كند. رابطه بین دولت وبازاربویژه تفاوت بین این دو محوراصلی اقتصادسیاسی است ازنظر دولت مرزهای جغرافیایی پایه لازم برای استقلال ملی ووحدت سیاسی است امابازارخواهان حذف تمامی محدودیت هاوموانع سیاسی وغیرسیاسی است كه برعملكرد سازوكارقیمت تأثیر دارند. منطق بازار قراردادن فعالیتهای اقتصادی در مكان هایی است كه این فعالیت های مولد تر وسود آورترباشنداما همزمان منطق دولت تصاحب وكنترل فرایند رشد اقتصادی و انباشت سرمایه است دراین خصوص «رابرت گیلپین» می نویسد. قرن هاست كه بحث درباره ماهیت ونتایج برخورد دو منطق متضاد بازار ودولت ادامه دارد. ونظرات متفاوتی در مورد كنش وواكنش اقتصادوسیاست مطرح است. تفاسیر متضادسه ایدئولوژی اساسا متفاوت از اقتصادسیاسی را به دست می دهد، لیبرالیسم اقتصادی ،اقتصادملی گرا،وماركسیسم هر یك از این سه ایدئو لوژی حول اثررشد اقتصاد بازارجهانی برماهیت وپویش های روابط بین الملل دورمی زنند. هریك ازاین سه دید گاه به ترتیب از نظرات مركانتیلیست های قرن 18 –اقتصاددانان كلاسیك ونئوكلاسیك دوقرن گذشته، ماركیست های قرن 19 ومنتقدان رادیكال سرمایه داری واقتصاد بازاری جهانی ریشه می گیرند. این سه دیدگاه درباره تضادهای اجتناب ناپذیر سه مسأله عمومی وبه هم وابسته زیر بحث می كنند :
1-دلایل وثرات اقتصادی وسیاسی رشد یك اقتصاد بازاری
2-رابطه بین تحولات اقتصادی وتحولات سیاسی
3-اهمیت اقتصاد بازاری جهانی برای اقتصادهای ملی
(چگونه اقتصادبازاری جهانی برتوسعه اقتصادی كشوزهای دیگر تأثیر میگذارد؟ وچگونه اقتصادبازاری جهانی توزیع ثروت وقدرت را بین جوامع ملی تحت تأثیرقرارمی دهد اكثر لیبرال ها تجارت را موتور رشد میدانند و میگویند فرآیند رشد تا حد زیادی دراثرعوامل خارجی مثل جریان بین المللی تجارت سرمایه وفن آوری سرعت می گیردماركسیست های سنتی براین عوامل خارجی باشكستن ساختارهای اجتماعی محافظه كار،توسعه اقتصادی راقدرت می بخشند. یكی ازنتایج اقتصادبازاری برای سیاست ملی وبین المللی- كه اثرات اختلال آوری نیز برجامعه می گذارد این است كه باواردشدن نیروهای بازارسازوكارقیمت به یك جامعه، روابط ونهادهای اجتماعی سنتی ضعیف شده یاازبین می روند. یك نتیجه دیگراقتصادبازاری این است كه اثرقابل ملاحظه ای برتوزیع قدرت وثروت درجوامع دارد.