ضرب المثل ها و ریشه های آنها
در این مقاله به بررسی و ریشه یابی معروف ترین ضرب المثل های فارسی را مدنظر داشتهایم و بدین لحاظ از منابع مختلفی سود جسته ایم با كلیك بر روی هر كدام از ضرب المثل ها، صفحات جدیدی باز خواهد شد و شأن روایت هر كدام از آن مثل ها گاه كوتاه و گاه به تفضیل تقدیم می گردد در بخش دوم نیز بیش از هزار ضرب المثل بی هیچ توضیحی تقدیم می گردد در بخش دوم نیز بیش از |
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
فهرست مطالب
عنوان |
صفحه |
مقدمه...................................
- كلاه شرعی..............................
- آش شله قلمكار.........................
دوغ و دوشاب یكی است.....................
دو قورت و نیمش باقی است.................
دود چراغ خورده..........................
دنبال نخود سیاه فرستادن.................
نازشست..................................
كلاه شرعی
كلاه شرعی در اصطلاحات عامیانه و معنی و مفهوم مجازی كنایه از حیله شرعی است برای ابطال حق و احقاق باطلی. فی المثل ربا را كه از محرمات مصرحه شرع مبین است به نام مال الاجاره پول حلال شمردن و یا هب گفته ابوالفضل بیهقی نان همسایگان دزدیدن و به همسایگان دیگر دادن و امثال و نظایر آن كه همه و همه را اصطلاحاً كلاه شرعی گویند.
به طوری كه ملاحظه می شود كلاه شرعی از دو لغت كلاه و شرع تركیب یافته كه كلاه همان سربند و هر چیزی است كه با آن سر را بپوشانند و مجازاً وسیله ای برای سرپوش گذاشتن بر روی هرگونه منهیات و محرمات است كه به طور كلی معنی و مفهوم عذر و مكر تزویر و حیله از آن افاده می شود.
معنی لغوی شرع همان دین و آیین و كیش و مذهب و به طور كلی صراط مستقیم و راه راست است كه حق تعالی برای بندگان نهاده و بدان امر كرده است.
شرعی یعنی مشروع و حلال. احكام شرع همان تعالیم دینی و مذهبی است.
حكام شرع به متصدیان و متولیان احكام شرعی گفته می شود كه صرفاً به آنچه كه ناظر بر كتاب آسمانی و احكام و تعالیم مذهبی است رأی می دهند و از آن خط نباید و نتوانند خارج شوند.
كلاه شرعی در واقع كلاه غدر و مكر است كه در لباس شرع بر سر دین و آیین و اخلاق و وجدان و انصاف و شرایع الهی گذاشته می شود. برای باب مثال یك نمونه ذكر میكنیم:
سابقاً در پارس معمول نبود كه كسی با خواهر خود ازدواج كند ولی كمبوجیه دومین پادشاه سلسله هخامنشی عاشق یكی از خواهران خود شده خواست او را به حباله نكاه درآورد.
چون میل او برخلاف عادت بود قضات شاهی را خواسته پرسید: آیا قانونی نیست كه ازدواج خواهر را اجازه داده باشد؟ جواب دادند: قانونی را كه چنین اجازه ای داده باشد نیافته ایم، ولی هست قانون دیگری كه به شاه اجازه می دهد آنچه خواهد بكند. پس كمبوجیه با خواهری كه دوست داشت ازدواج كرد و بعد از چندی خواهر دیگر را گرفت.
سوء استفاده از عبارت آنچه خواهد بكند همان كلاه رعی است كه آدمی به تبعیت از هوای نفس بر سر اخلاق و وجدان می گذارد و هر چه دل هوسبازش بخواهد انجام دهد.
آش شله قلمكار
هر كاری كه بدون رعایت نظم و نسق انجام گیرد و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، به آش شله قلمكار تشبیه و تمثیل می شود. اصولاً هر عمل و اقدامی كه در تركیب آن توجه نشود، قهراً به صورت معجونی درمی آید كه كمتر از آش شله قلمكار نخواهد بود.
اكنون ببینیم آش شله قلمكار چیست و از چه زمانی معمول و متداول گردیده است.
ناصرالدین شاه قاجار بنابر نذری كه داشت سالی یك روز، آن هم در فصل بهار، به شهر ستانك از ییلاقات شمال غرب تهران و بعدها به علت دور راه به قریه سرخه حصار، واقع در شرق تهران میرفت. به فرمان او دوازده دیگ آشی بر بار می گذاشتند كه از قطعات گوشت چهارده رأس گوسفند و غالب نباتات مأكول و انواع خوردنی ها تركیب می شد. كلیه اعیان و اشراف و رجال و شاهزادگان و زوجات شاه و وزرا در این آشپزان افتخار حضور داشتند و مجتمعاً به كار طبخ و آشپزی می پرداختند. عده ای از معاریف و موجهین كشور به كار پاك كردن نخود و سبزی و لوبیا و ماش و عدس و برنج مشغول بودند. جمعی فلفل و زردچوبه و نمك تهیه می كردند. نسوان و خواتین محترمه كه در مواقع عادی و در خانه مسكونی خود دست به سیاه و سفید نمی زدند، در این محل دامن چادر به كمر زده در پای دیگ آشپزان برای روشن كردن آتش و طبخ آش كذایی از بر و دوش و سر و كول یكدیگر بالا می رفتند تا هر چه بیشتر مورد لطف و عنایت قرار گیرند. خلاصه هر كس به فراخورشان و مقام خویش كاری انجام می داد تا آش مورد بحث حاضر و مهیا شود. چون این آش تركیب نامناسبی از غالب مأكولات و خوردنی ها بود، لذا هر كاری كه تركیب ناموزون داشته باشد و یا به قول علامه دهخدا: چو زنبیل در یوزه هفتاد رنگ باشد؛ آن را به آش شله قلمكار تشبیه می كنند.